چکیده:
در دورۀ مغول، به دلایل روحیات خاص مغولان، حذف خلافت عباسی، ضعف تمایلات ملی، تغییر تدریجی شرایط سیاسی-اجتماعی ایران و رواج نهضت تاریخنویسی، از رونق حماسههای ملی کاسته شد و نظم حماسههای تاریخی رونق گرفت. ظفرنامه اثر حمدالله مستوفی، مهمترین حماسی تاریخی موجود است بالغ بر 75000بیت به بحر متقارب و منقسم بر سه قسمت(قسم اسلامی، قسم احکام دربارۀ تاریخ ایران، و قسم سلطانی دربارۀ تاریخ مغول) که به تقلید از شاهنامه و در ادامۀ آن یعنی از ظهور اسلام تا دورۀ مولف سروده شده است. در این مقاله که به روش کتابخانهای نگاشته شده است، به منظور بررسی میزان تاثیرپذیری مستوفی از فردوسی و به هدف استخراج ویژگیهای زبانی، ادبی و فکری، این اثر به لحاظ سبکشناسی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتهاست. از مجموع 75000بیت اثر، از هز قسم دوهزار بیت (مجموعا شش هزار بیت) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان میدهد که از نظر زبانی و ادبی این اثر تقلیدی از شاهنامه است. از نظر زبانی، کاربرد لغات عربی، ترکی و مغولی و واژگان کهن ایرانی؛ ساختار ناهمگون و غیریکدستی به اثر بخشیده است. از منظر نحوی نیز ویژگیهای سبک خراسانی و خصوصا شاهنامه در آن دیده میشود. از نظر صورخیال به ترتیب تشبیه، اغراق، کنایه و استعاره دیده میشود .از نظر فکری نیز دقت مستوفی در ذکر وقایع و وجود جملات حاوی پند و حکمت قابل توجه است.
خلاصه ماشینی:
ir) Study the style and content of the historical epic "Zafarnameh" by Hamdollah Mostofi Soheyla kashani1, Majid Hajizade2(Corresponding author), Dariush 3 Kazemi Abstract During the Mongol period, due to the special morale of the Mongols, the elimination of the Abbasid caliphate, the weakening of national tendencies, the gradual change of Iran's socio-political conditions and the spread of the historiographical movement, national epics flourished and the order of historical epics flourished.
Keywords : Stylistics, Zafarnameh, Hamdollah Mostofi, Historical Epic 1- PhD student of Persian language and literature, kerman Branch, Islamic Azad University, kerman, Iran.
اما در تشبيهات مربوط به توصيف صحنه هاي نبرد نيز، به عناصر غنايي برخورد ميکنيم ،به عنوان مثال در شواهد زير، مشبه به ها غنايي هستند و با روح حماسه سازگاري ندارند و باعث تضعيف آن شده اند: بباريد از آن گونه تير از آسمان / که در تير مه ژاله از آسمان (ج ٧ص ٨٧ب ١٣٠٦)، برايشان بباريد چون ژاله تير(ج ١٠ص ١٠ب ١٣٨)، سپه درهم آمد چو يک عقد در(ج ١٠ص ١٢ب ١٧٢)، *استعاره : در اين اثر استعاره ، خصوصاً نوع مصرحۀ آن کاربرد چنداني ندارد و تنها در آغاز داستانها و هنگام توصيف روزگار و شب و روز ديده ميشود: به گيتي از ابر بهاري نثار به هرجا بيامد در شاهوار( ج ٧ص ١٦٣ب ٣٠٥٥) يا در پايان داستانها که شاعر(همانند فردوسي) با مرگ قهرمانانش متاثر شده و از ناپايداري دنيا سخن ميگويد: بدين کوژپشت کبود خرف مده دل که گردد مهت منخسف (ج ١ص يازده ،ب ١٩٣) مجو هيچ کامي ز چرخ کبود بدين خاکدان سر مياور فرود (ج ١ ص يازده ب ١٩٧) در مواردي نيز که استعاره را براي توصيف دلاوران به کار ميبرد، بيتشر استعارات کليشه اي و تکراري هستند، مانند شير و اژدها و ديو و...