چکیده:
ا
ایالت فارس در طی اعصار تاریخی خود، تأثیر بسزایی در ساختار سیاسی و دیوانسالاری ایران داشته است و گاهی دیگر ایالات ایران نیز از آن تأثیر میپذیرفتند. در دورۀ نادرشاه افشار این ایالت شاهد دگرگونی و تغییراتی در ساختار دیوانسالاری خود بود. این دگرگونی روند و رویکرد جدیدی را در این ساختار به وجود آورد. پرسشهای اصلی این هستند که چرا نادرشاه این تغییرات را به وجود آورد؟ چه مناصبی در این دوره از اهمیت برخوردار بودند و کارکرد آنها چه بود؟ چرا این تغییرات نتوانستند به فارس ثبات ببخشند؟ روش به کار رفته در این مقاله، تحلیلی- توصیفی بر مبنای تحقیقات کتابخانهای و اسنادی است و تلاش شده تا از اسناد و فرمانهای کمتر شناخته شده استفاده شود. این بررسی نشان داد که هدف نادرشاه همچون دیگر کنشگران سیاسی، اعمال قدرت به بهترین وجه ممکن بر جامعه و نیروهای موجود در آن بود. او کوشید تا با احیاء و اصلاح مناصب اداری، نفوذ سیاسی و اقتصادی دولتش در فارس را بیشتر کند. به دلیل وجود رقابتهای منطقهای و حضور پرنفوذ کنشگران سیاسی محلی، بسیاری از این اصلاحات ناکام ماند.
Throughout history, Fars province has always had a dramatic impact on Iran’s political and diplomatic structure, and when it has gone through a change, other Iranian states have been affected by it. During the reign of Nader Shah, the state saw a change in the structure of its bureaucracy which later affected other states. The main questions are why Nadir Shah brought about these changes, what positions were important during this period and what their function was, and why these changes did not make Fars stable. To answer these questions the article adopts an analytical method based on less well-known documents. It argues that Nader Shah’s goal, like other political actors, was exercising power in the best manner possible on the community. He tried to increase the political and economic influence of his government in Fars by restoring and reforming his office. Many of these reforms failed because of regional competition and the presence of influential local political activists.
خلاصه ماشینی:
پرسش هاي اصلي اين هستند که چرا نادرشاه اين تغييرات را به وجود آورد؟ چه مناصبي در اين دوره از اهميت برخوردار بودند و کارکرد آنها چه بود؟ چرا اين تغييرات نتوانستند به فارس ثبات ببخشند؟ روش به کار رفته در اين مقاله ، تحليلي- توصيفي بر مبناي تحقيقات کتابخانه اي و اسنادي است و تلاش شده تا از اسناد و فرمان هاي کمتر شناخته شده استفاده شود.
اولين فردي که در اين دوره به دريافت اين عنوان مفتخر گرديد وليمحمدخان بود که تهماسب دوم او را به بيگلربيگي فارس و لار و بنادر منصوب کرد (فلور، ١٣٦٧: ٣٨).
اگرچه در اوايل دورة اشرف افغان فارس هنوز داراي يکپارچگي سياسي بود و حتي براي مدتي محمدخان بلوچ به عنوان بيگلربيگي بر آن ايالت حکومت کرد (نوايي، ١٣٦٨: ٥٥)، اما پس از آن که نيروهاي افغان از شورش سيد احمدخان در فارس متحمل صدمات زيادي شدند اشرف تصميم گرفت آنجا را تجزيه و به صورت مناطق کوچک تر درآورد.
شعباني صاحب اختيار را يکي از عناويني مي داند که معمولا به حاکم يک ايالت مي دادند و مي نويسد که اين لقب بيشتر به منتسبان نادر چون برادر، فرزندان و برادرزادگان وي داده مي شد (شعباني، ١٣٧٣/ ١: ١٥٩)؛ اما بررسي دقيق منابع نشان مي دهد که اين منصب صرفا يک منصب سياسي نبود؛ بلکه دارندة آن بيشتر وظايف و کارکرد مالي را بر عهده داشت .
از داده هاي موجود چنين برميآيد که در اين دوره يک شاهبندر کل براي بنادر خليج فارس منصوب مي کردند که مقر او در بندرعباس بود.