چکیده:
تعامل و تفاهم علمی و فرهنگی میان ایرانیان و یونانیان از حدود سال پانصد قبل از میلاد فراهم شد و تا سدههای چهار و پنج هجری (ده یازده میلادی) ادامه داشت. در این مدت، عناصر فرهنگی و اندیشگانی دو ملت، در ادبیات و فرهنگ یکدیگر نفوذ یافت؛ یونانیها از دانش پزشکی ایرانیان بهرهها بردند و ایرانیان هم از فلسفۀ یونان. مطالعه در شخصیت، اقوال و احوال «دیوژن» نشان میدهد که او در قلمرو فرهنگ و ادب ایران (و مشرقزمین) ناشناخته بوده، غالب حکایتها و روایتهای مربوط به وی، به نام شخصیتهای سرشناس دیگر (سقراط، بقراط و افلاطون) یا با عنوانهای عام، مانند درویش، شیخ، عابد، حکیم، نشر یافتهاست و اسکندر نیز با عنوان کلّی مَلِک و پادشاه آمدهاست. از سدههای دوازدهم به بعد که حوزههای پژوهشی و روابط میان ملتها گستردهتر میشود، شخصیت «دیوژن/ دیوجانس» برای اهل تحقیق شناختهترمیشود. این مقاله به روش تحلیلی، با رویکرد روابط بینامتنی ازچشمانداز ادبیات تطبیقی، تأثیر، نفوذ و چرخش این عنصر یونانی را ـ اعم از زندگی، احوال، اقوال و حکایتهای مربوط به دیوژن یا متأثر از وی ـ که در ادبیات ایران (فارسی و عربی) بازتاب دارد، بررسی مینماید و در بخش نتیجهگیری، تفاوتها و تغییراتی را بیان میکند که در روند بومیسازی این انتقال صورت گرفتهاست.
Imagology is a scientific term in the field of comparative literature. It studies and represents the “other” and “I” in the literature of a country or that of a foreign country. The Constitutional Revolution was a turning point in Persian literature and Iranians’ attitudes. The revolution and Iranians’ encounter with the West at that time led to the emergence of critical literature in Iran. The discourse of Mirzadeh Eshgi revolves around the Iranian identity, especially the ancient Iran, which, in his view, is the era of greatness of Iran. In his works, whatever is contrary to the Iranian identity is considered as the “other,” and the way out of the yoke of this “other” is the restoration of the national and ancient identity of Iran. Thus, this research studies Eshghi’s view on the “other” in order to highlight Iranians’ opinion about foreigners and to reveal many hidden aspects of the literature of that age.
خلاصه ماشینی:
براي بررسي موضوع ، اشعار ميرزاده عشقي مطالعه و نمونه هـايي از اشـعار وي که در آن ها ديدگاه خود را نسبت به بيگانگان و مخالفان ايران بيان کرده بـود، اسـتخراج گرديد و بر اساس ديدگاه و نظريه تصويرشناسي ١ مکتب فرانسه ، تجزيـه و تحليـل ، و بـه پرسش هاي پژوهش پاسخ داده شد.
در پژوهش حاضر، اشعار ميرزاده عشقي بـا توجـه بـه نظريه تصويرشناسي بررسي شده تا «من » و «ديگري» مورد نظر عشقي و راه هـاي مبـارزه با «ديگري »٢ ، در ديدگاه وي بازکاوي شود.
٤. پيشينه پژوهش بر اساس جستجوهايي که انجام شد، اشعار ميرزاده عشقي در زمينـه هـاي زيـر مـورد بررسي قرار گرفته است : ـ فلاح و جعفري (١٣٨٧) بيگانه ستيزي عشقي، ضديت او با استعمار و بيگانگان ، نقـش او در بيداري مردم و خدمات عشقي به انقلاب مشروطه را بررسي کرده اند.
٦. بررسي داده ها در اين بخش که قسمت اصلي پژوهش است ، تصوير «اينجا» در مقابل «آنجا» و «مـن » در مقابل «ديگري» در اشعاري از ميرزاده عشقي که تصوير فرهنگي بيگانه را معرفي ميکند، از ديدگاه تصويرشناسي مورد تحليل و بررسي قرار ميگيرد؛ به عبارت ديگر، با توجـه بـه داده هاي استخراج شده از اشعار ميـرزاده عشـقي، مقولـه هـاي «اينجـا»، «آنجـا»، «مـن » و «ديگري » با توجه به مباني تصويرشناسي تجزيه و تحليل ميشود.