چکیده:
سفرنامهنویسان دورۀ دوم حکومت صفویه روایتی از وضع اقلیتهای قومی-مذهبی به دست میدهند که از ورای آن، میتوان مسئلۀ هویت و نقش آن در واگرایی این اقلیتها از بدنۀ حکومت صفویه را رصد کرد. در این روایت، هم آن دسته از نیروهای اقلیت که در نتیجۀ سیاستهای ساختاری شاهعباس وارد ایران شده بودند، و هم اقلیتهای قومی-مذهبی درون ایران که در نتیجۀ تسلط گفتمان شیعی-ایدئولوژیک صفویه به حاشیه رانده شده بودند، از بدنۀ حاکمیت فاصله گرفته و سرانجام نیز، نقشی اصلی در سقوط این حکومت ایفا کردهاند. از نظر سفرنامهنویسان، غلبۀ بعد ایدئولوژیک-اعتقادی حکومت صفویه، نادیده انگاشتن وجه هویتی اقلیتهای قومی-مذهبی، ناکارآمدی شیوۀ اعمال قدرت شاهان پس از شاهعباس، اقتدار کانونهای موازی قدرت، و عواملی از این دست توان اقناع و ایجاد همگرایی با اقلیتها را از حکومت سلب کرد و همزمان، فضا را برای ایجاد تحرکی تاثیرگذار از جانب این جریانهای اقلیت در جهت تسریع روند سقوط صفویان، فراهم ساخت.
نتایج این پژوهش، که با روشی توصیفی-تحلیلی انجام گرفتهاست، نشان میدهد که از نظر سفرنامهنویسان، شیوههای اعمال قدرت و رویکردهای ایدئولوژیک شاهان پس از شاهعباس، واگرایی اقلیتهای قومی-اعتقادی را از بدنۀ حکومت صفویه به همراه آورد و آن را به چالشی بسیار مهم تبدیل کرد. افزونبرآن، نادیده گرفتن مسئلۀ اقلیتها، تلاش برای احیای هویت قومی-اعتقادی را در میان این جریانهای اقلیت احیا کرد و همین، سقوط صفویه را تسریع بخشید.
Writers of the travel logs in the second period of Safavid rule have given narrative accounts of the status of ethnic-religious minorities, through which the identity issue of minorities and its role in diverging them from the body of government can be identified. In these narratives, both the minority groups that entered into Iran as a result of Shah Abbas's structural policies, and the ethnic-religious minorities inside Iran, which had been marginalized as a result of the domination of Shiite-ideological discourse of Safavids, were separated from the governing body and eventually played a major role in the collapse of the government. According to writers of travel logs, dominance of the religious-ideological attitudes of Safavids, disregard of the identity of ethnic-religious minorities, ineffectiveness of kings’ acts of power after Shah Abbas, and authority of parallel centers of power made the government unable to converge with minorities, and at the same time, provided space for minorities to act influentially in the process of the fall of Safavids.
The results of this research, which has been done with a descriptive-analytical method, show that according to writers of travel logs, the methods of exercising power and ideological approaches of the Safavid kings after Shah Abbas brought about the divergence of ethnic-religious minorities from the body of the government and made it a very important challenge. Furthermore, ignoring the issue of minorities led to the revival of ethnic-religious identity among these minorities and eventually accelerated the fall of the Safavids.
خلاصه ماشینی:
از نظـر سـفرنامه نويسـان ، غلبـۀُ بعـد ايدئولوژيک -اعتقادي حکومت صفويه ، ناديده انگاشتن وجه هويتي اقليت هـاي قـومي- مذهبي، ناکارآمدي شيوة اِعمال قدرت شاهان پـس از شـاه عبـاس ، اقتـدار کـانون هـاي موازي قدرت ، و عواملي از اين دست توان اقنـاع و ايجـاد همگرايـي بـا اقليـت هـا را از حکومت سلب کرد و همزمان ، فضـا را بـراي ايجـاد تحرکـي تأثيرگـذار از جانـب ايـن جريان هاي اقليت در جهت تسريع روند سقوط صفويان ، فراهم ساخت .
اتخاذ چنين موضعي در قبال ارامنۀ مسيحي و تلاش در جهت اقناع آن هـا بـا ايجـاد شرايطي مسالمت آميزتر، درعين حال پرده از يک واقعيت پراهميـت ديگـر در مناسـبات داخلي قدرت صفويان برميداشت و آن اينکه اقتدار شـاه از جانـب ديگـر کـانون هـاي قدرت در اين دوره به چالش کشـيده نمـيشـد و نيروهـاي مقتـدر ديگـري، همچـون روحانيت و علماي شيعي، که همواره حساسيت قابل تـأملي، بـه ويـژه در دورة پـس از شاه عباس ، به اقليت هاي مذهبي-ديني نشان ميدادند، در اين دوره توانـايي تأثيرگـذاري بر رفتارها و مواضع شاه را در خود نميديدند.
براي نمونه ، منـابع تـاريخي دورة شـاه صـفي و شاه عباس دوم روايت هايي از چگونگي افول جايگاه برخي اقليت هاي مقتدر بـه دسـت ميدهند که نشان ميدهد مسئلۀِ اعمال قدرت صفويان و پيوند آن با حضـور اقليـت هـا وارد مرحلۀ متفاوتي شده بوده است (نـک : والـه اصـفهاني، ١٠٤-١٠٨؛ طـاهر قزوينـي، ٤٠٠-٤٢٠).