چکیده:
سیاست های حافظه با به کارگیری از حافظه فرهنگی بدست میآیند و در جهت یادآوری به کار گرفته می شوند. سمبلها، یادبودها، جشنها، نقاشیهای دیواری، پوسترها و عزاداریها و نوشتهها را حافظه فرهنگی مینامند که به بازسازی حافظهای کمک میکند. ابژه ها و فضاهای عمومی این پتانسیل را در خود دارند تا سیاستهای حافظه را بازسازی کنند و در نتیجه برای یادآوری های جمعی به کار بسته می شوند؛ لیک، در این فرآیند روایت بخش هایی از گذشته تاریخی حذف می شود. اینگونه دستکاری در یادآوری گذشته منجر به فراموشی جمعی می شود. در زمان حاکمیت پهلوی و همچنین دولت های پسا انقلابی در ایران، اصرار جهت یادآوری گزینشی از تاریخ به آفرینش وسواسهای حافظهای انجامیده است. یادآوری جمعی حاکی از فراموشی جمعی نیز هست. فراموشی استقرار یافته در روایت از گذشته تاریخی میان معنی و هویت سازی شکاف ایجاد می کند و کنشگران اجتماعی را در مواجهه با دولت به چالش میکشد. این امر توانایی ایشان را در روایت از خود ملی زائل و جامعه را مبتلا به ترومای فرهنگی میکند.
Memory politics is achieved through the application of cultural memory and is used for remembering. Symbols, Memorials, celebration, murals, posters, mourning rituals and scripts are called cultural memory and contribute into the reconstruction of the memory. Objects and public spaces have inherent potentials to represent cultural politics and thus can lend themselves into collective remembering; in this process though, some part of the historical past are left out in the discourse. Manipulated remembering includes forgetting. During the Pahlavi era, as well as Iranian post revolutionary governments, there was an instance on selective remembrance of the history which in return has caused memory obsessions. The forgetfulness that is situated in the narrative of the historical past creates a divide between meaning and identity making and challenges the face-off between social actors and governments. This matter renders them incapable of narrating their national selves and inflicts a cultural trauma on the society.
خلاصه ماشینی:
com 3 Memory obsession 4 National-self مقدمه دولت ها براي دستيابي به مشروعيت و پايداري ارتباط خود با ملت ، از سياست هاي حافظه اي بهره ميبرند و به ايجاد حافظه هاي فرهنگي در جهت استخراجي نو از گذشته مشترک ميپردازند.
طي دوره هاي تاريخي، فرهنگ حافظه در رابطه ميان دولت و ملت و همچنين حافظه فرهنگي در ميراث قابل دسترس براي ملت ، تحت تسخير گفتمان هاي متفاوت قرار گرفته و جريان ساز يادآوردن و فراموشيهاي گزينشي ميشوند.
فراموشيهاي جمعي از خلاءهاي حافظه اي ١ تغذيه ميکنند و در طي زمان از فقدان بازنمايي گذشته ادامه حيات مييابند و اين خود نشان از عدم حضور برخي از يادياريها در سياست هاي حافظه اي حاکم است .
سياست هاي حافظه منتخب ، توسط حاکميت هاي پساانقلابي، در راستاي حفظ آرمان ها، ايجاد گفتمان هايي متناسب در راستاي اهداف انقلاب و شکل دادن به هويت هاي پساانقلابي، به ايجاد الگوهاي فرهنگي جديد اجتماعي ميپردازند و پرورش عاملين اجتماعياي که دانشي محدود و قالبي از گذشته دارند، هدف سياست گذاري آنان واقع ميشوند.
(2013) Unberried Memories: The Politics of Bodies of Sacred Defense Martyrs in Iran Edited by Pedram Khosronejad, London and New York: Routeldge.
اگرچه ميتوان گفت که اين مقاله با روش هاي جامعه شناختي به اين مقوله نگاه نکرده است ، اما به طور قطع اهميت ورود به بررسي کاربردي از موزه ها به عنوان مکان حافظه ها را در مطالعه پسآيندهاي ٢ جنگ ايران و عراق و همچنين انقلاب اسلامي در نظر ميآورد.