چکیده:
نشانهشناسی فرهنگی مفهومی است که در پی گزینش عناصر فرهنگی به عنوان نخستین موضوعات مورد بررسی از سوی نشانهشناسان ایجاد شد. این دانش با بهره جستن از عناصر فرهنگی، فهم و درک بهتری از فرهنگ خود و دیگری ارائه میدهد. شاهنامه فردوسی از جمله متونی است که به واسطۀ برخورد با اقوام مختلف در زمرۀ متون چند فرهنگی است. از این رو تلاش میشود، در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی از طرد تا حذف شدن سیاوش در شاهنامه از منظر نشانه شناسی فرهنگی و تبیین جایگاه او از نظر خود و دیگری بررسی گردد. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چرا سیاوش در نزد خاندان خود نیز دیگری انگاشته میشود. و نیز هدف این پژوهش گسترش دامنۀ مطالعات نشانهشناسی فرهنگی و فراهم کردن ابزارهای تحلیلی و نظریه بنیاد در تحلیل متن است. نتایج تحقیق نشان میدهد که سیاوش نه تنها از دیدگاه تورانیان «دیگری» انگاشته شده؛ بلکه در درون کشور خود نیز از دیده نزدیکترین کس به او (پدرش) فردی مساله ساز است و باید از مرکز حکومت دور گردد. و به نوعی او خودی دیگری محسوب میشود
خلاصه ماشینی:
ازاين رو، تلاش ميشود، در اين پژوهش با روش توصيفي- تحليلي از طرد تا حذف شدن سياوش در شاهنامه از منظر نشانه شناسي فرهنگي و تبيين جايگاه او ازنظر خود و ديگري بررسي گردد.
نتايج تحقيق نشان ميدهد که سياوش نه تنها از ديدگاه تورانيان «ديگري» انگاشته شده بلکه در درون کشور خود نيز از ديده نزديک ترين کس به او (پدرش ) فردي مسئله ساز است و بايد از مرکز حکومت دور گردد؛ و به نوعي او خودي ديگري محسوب ميشود کليدواژه : شاهنامۀ فردوسي، داستان سياوش ، نشانه شناسي فرهنگي، خود و ديگري.
از منظر نشانه شناسي فرهنگي انسان موجودي است که خود را با شرايط اطراف همگن ميکند و درعين حال ميکوشد آن را به ميل خود تغيير دهد؛ و موضوعاتي هم چون چگونگي مواجهه شدن با فرهنگ ديگري، مقابله با ديگري، هراس از خودي که ديگري در نظر گرفته ميشود و غيره ايجاد ميگردد.
در اين مقاله شخصيت سياوش در شاهنامه فردوسي از طرد تا حذف شدن او از منظر نشانه شناسي فرهنگي تحليل و بررسي ميگردد و به تبيين جايگاه او، در کشور خودي و هم چنين در کشور بيگانه از منظر خود و ديگري شدن او، ميپردازد.
اين مقاله تعامل و تقابل با ديگري را در شاهنامه از منظر نشانه شناسي فرهنگي در بخش اسطوره اي بررسي ميکند و به داستان سياوش نميپردازد که در بخش حماسي شاهنامه و در مقالۀ حاضر بررسيشده است .
اين مقاله با توجه به نظريۀ باختين تحليل گرديده است و ديدگاهي کلي دارد؛ اما جستار حاضر تنها به داستان سياوش ميپردازد و چگونگي حذف سياوش را از منظر نشانه شناسي فرهنگي بررسي ميکند.