چکیده:
نوشتار حاضر رویکردِ تفسیری بئاتریس فوربز منز، پژوهشگر دوران مغول ـ تیموری، را در کتاب قدرت، سیاست و مذهب در ایران عهد تیموری مورد نقد و نظر قرار میدهد. منز در این کتاب تاریخ عهد شاهرخ، بهویژه مناسبات جامعه و حکومت در این عصر، را با دیدگاه متفاوتی بررسی میکند و عرصۀ جدیدی را به روی مخاطب میگشاید. در این جهت، پس از معرفی مختصر فصول کتاب و جایگاه آن در عرصۀ پژوهشی عهد تیموری، نقد مبانی معرفتی و چهارچوب نظری مؤلف، که براساس آن مناسبات جامعه و حکومت در عهد فرمانروایی شاهرخ را تفسیر کرده است، مورد نقد و بررسی قرار میدهد. نقد مذکور ضمن ارجنهادن به نظرگاه نویسندۀ کتاب در گشودن افقهای جدید در تاریخشناسی عهد تیموری و تهییج ذهن مخاطبان برای متفاوتدیدن ساختار کلان جامعه و حکومت در عهد جانشینی تیمور، بسط نظرگاه وی و گشودن افقهای دیگری، غیر از آنچه منز تاریخ عهد شاهرخ را براساس آن تحلیل کرده است، در نظر دارد.
This essay criticizes Beatrice Forbes Manz's, researcher of Mongol and Timurid era, interpretive approaches in the book" power, politics and religion in Timurid Iran". Manz survey Shahrokh's era history and specially relations between society and government by different viewpoint and come up with new horizons in this book. Thus, after introducing the brief of each chapter and book position on Timurid surveying arena, criticize epistemological basics and author's model theory which author interpret relations between society and government by them. The mentioned critic besides care about author's viewpoint in coming up with new horizons in Timurid historiography and provoking readers to seeing Timurid's successor's society and governments structure in different way, pays attention to her attitude about Shahrokh era history .
خلاصه ماشینی:
بررسی بیان کارکرد سپاهیان منطقه ای و محلی، جمعیت هـای قبیلـه ای که بسته به منابع خود نیروهای خود را در دست رس مدعیان قدرت اعم از خاندان حـاکم یـا دیگر مدعیان قرار میدادند، قدرت های محلی و منطقه ای که جهت گیریهـای سیاسـی خـود را بسته به شرایط موجود تنظیم میکردند و مناسبات میان خـود بـا شـاه زادگـان تیمـوری را برحسب منفعت طلبی محض سامان میدادند با این هدف انجام شده اسـت کـه نشـان دهـد انسجام قدرت و تعادل ساختار سیاسی عهد تیموری در شبکۀ پیچیده ای انجام میگرفت کـه براساس نیازهای متقابل جامعه و حکومت مرکزی و دیگر هسته های محلی و مرزی قـدرت ، که در تداوم وضع حاکم سهم اساسی داشته اند، سامان نسبی به خود داشت .
منز در پاسخ به سؤالات اولیۀ خویش که جامعۀ ایرانی چگونـه نظـم و انسـجام خـود را حفظ میکرد و حکومت نیز به وجود خود تداوم میبخشید، پاسخ حورانی مبنـیبـرایـن کـه جامعه برای برقراری نظم و امنیت به حکومـت مالیـات مـیپرداخـت و حکومـت نیـز وظیفـۀ برقراری امنیت و ثبات را عهده دار بود و همین امر موجبات هم گرایی و علایق مشترک جامعـه و حکومت را فراهم میآورد، کافی نمیداند (دراین بـاره ، بنگریـد بـه وبـر ١٣٧٩: ٢٢- ٢٨، ٥٩، ١٣٣- ١٣٦، ١٧٧- ١٨٨؛ رودنســـون ١٣٥٨: ١٠- ١١، ٤٠- ٤٩، ٨٤- ٨٦؛ علمـــداری ١٣٨٠: ٢٤٩- ٢٦٢؛ ٦٧ -٦٥ :١٩٦٩ Lapidus; ٣٦ -٣٢ :١٩٧٠ Stern ;١٩ -١٨ :١٩٧٠ Hourani).