چکیده:
در بررسی مناسبات صفویه و عثمانی، معمولا بر ماهیت ستیزهجویانۀ آن تاکید شده است. با وجود تنشهای مستمر بین دو دولت که از پشتوانه های ایدئولوژیک نیز برخوردار بود، صفویان به دلایل مذهبی، سیاسی و اقتصادی و ضرورتهای عینی و عقلانی، از همان آغاز در سیاست خارجی خویش نسبت به دولت عثمانی، به رابطۀ تعاملی و همگرایی مبتنی بر صلح و صلاح میاندیشیدند. از این رو، یکی از جنبه های مهم روابط صفویه و عثمانی در کنار حالت دشمنی و ستیزه جویانه، روابط مسالمت آمیز بود که از آن به صلحطلبی یا صلحدوستی تعبیر میشود. این سیاست در مکتوبات ارسالی شاه عباس یکم (حک: 995-1038ق/ 1587-1629م) به سلاطین عثمانی و معاهدات منعقده بین دو کشور در این دوره، به خوبی نمایان است. در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، سیاست صلحطلبی شاه عباس یکم در برابر دولت عثمانی با تکیه بر متن مکاتبات و معاهدات سیاسی دو طرف مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که راهبرد اصلی سیاست خارجی شاه عباس در برابر حکومت عثمانی، اصل صلح و همزیستی مسالمتآمیز و پایبندی به قراردادها و پیمانهای منعقده با آن دولت بوده است. این سیاست متاثر از آموز ههای دینی و واقع یتهای عینی بود که میتوانست بر موجودیت و بقای دولت صفوی تاثیرگذار باشد.
In the study of Safavid and Ottoman relations, it is usually emphasized on its militant nature. Despite the continuing tensions between the two governments, which enjoyed ideological backing, but for religious, political and economic reasons, and for objective and rational necessities, the Safavids, from the outset, in their foreign policy towards the Ottoman state, were interacting and Conspiracy based on peace and well-being. This policy is well represented in the writings of Shah Abbas I (1587-1629) to the Ottoman sultans and the treaties between the two countries during this period. The main aim of this paper is to study the policy of peacefulness of Shah Abbas I to the Ottoman state based on the text of the correspondence and political treaties of the parties and the role of religion in this policy, which has been done by descriptive-analytic method. The research findings indicate that in spite of the inevitable wars that existed in the field of territorial refund, and despite the fact that the diplomacy of unity with the West against the Ottoman Empire in the time of Shah Abbas I, which never led to practical action, was the main policy strategy The foreign policy of Shah Abbas towards the Ottoman government was the principle of peace and peaceful co-existence and adherence to the treaties and treaties concluded with them. This policy was influenced by religious doctrines and objective realities that could have influenced the existence and survival of the Safavid state.
خلاصه ماشینی:
در دوره شاه عباس یکم نیز با وجود جنگ هـایی کـه بـه قـصد بازستانی مناطق متصرفی از عثمانی یا دفع تهاجمات بعدی ایـن کـشور بـه ایـران رخ داد و بـا وجود فعال بودن دیپلماسی اتحاد با غرب علیه عثمانی - که بـه اقـدامی عملـی منجـر نـشد- سیاست صلح و دوستی نسبت به عثمانی در کانون توجه وی قرار داشـت و نمـود آن در مـتن مکاتبات سیاسی او با سلاطین عثمانی و گفت وگو و مذاکرات با سفیران این دولت و سیاسـت عملی او در پیگیری صلح و صلاح میان دو کشور و تن دادن به معاهدات گونـاگون ، حتـی در اوج پیروزی بر حریف آشکار است .
شاه عباس در این نامه توضیح داد که پس از برقراری صلح بـین او و سلطان عثمانی ، خان احمدخان شروع به رفتارهایی کرد که نشانۀ عدم انقیـاد و اطاعـت از دولت صفوی به شمار می رفت و شماری از رفتارهای خلاف و اذیت و آزارهـای او بـه مـردم گیلان را به اطلاع سلطان رساند و گوشزد کرد که اکنون نیز در دربار عثمـانی بـا بیـان سـخنان خلاف واقع ، قصد برهم زدن رابطه صلح آمیز بین دو کشور را دارد؛ به همـین دلیـل از سـلطان خواست که سخنان وی خللی در ارکان صلح و صلاح موجود ایجاد نکند (همان ، ٢٨٧-٢٩١).
شاه عباس برای تداوم رابطۀ حسنه با دربار عثمانی ، در نامه ای به سلطان احمد، از اینکه بین دو دولت صلح و صفا برقرار و پابرجاست ، شـکرگزاری و آرزو کـرد کـه همـواره ایـن رابطـۀ دوستانه که موجب آرامش و آسایش جهانیان است ، پایدار و دست حوادث از آن کوتـاه باشـد (ایواغلی ، ٣٢٩-٣٣١؛ نوایی ، ١٣٦٧: ٣/ ٩٢-٩٧).