چکیده:
در این پژوهش کیفی- کمی، نخست، ژرفساخت عنصر قدیم اسطورۀ جمشید، یعنی «جم و خورشید» و پیشینۀ عنصر جدید آن موسوم به «جام جم»، توصیف و تحلیل و سپس میزان و چگونگی بهرهمندی خواجو و حافظ از دو عنصر مذکور بررسی شده است: الف. خواجو افزون بر عنصر قدیم «جم و خورشید» در «گوهرنامه و گل و نوروز»، عنصر جدید «جام جم» را در «روضهالانوار، کمالنامه و همای و همایون» به فراخور اهداف برگزیده، حال آنکه حافظ در دیوان، «جام جم» را با بسامد چیره اختیار کرده است. ب. خواجو گرچه هر دو عنصر قدیم و جدید اسطورۀ جم را در منظومههای خویش آورده است، میانگین بسامدی آثار خواجو مبیّن چیرگی «جام جم» است. ج. معادلسازیهای «جم و خورشید» در «گل و نوروز و گوهرنامه»، نشاندهندۀ ارتباط و یگانگی «جم و خورشید» در این منظومههاست. د. اگر «ایزد خورشید: مهر»؛ در این معادلهها، جایگزین واژۀ «خورشید» گردد، معادلۀ تازه «جم و مهر» پدید میآید و این موضوع، بهاحتمال، موید بهرهبرداری مهرپرستانۀ نیاکان ما از عناصر قدیم اسطورۀ جم به فراخور موضوع و ویژگی انعطافپذیرانه و انطباقپذیرانۀ ذاتی اساطیر است.
In this qualitative-quantitative research first the deep structure of the old motif of Jamshid’s myth that is Jam and sun and the account of the new motif namely cup of Jam is described and analyzed. Then, the extent and the manner of employing these motifs by Khwaju and Hafex is studied. Apart from using the old motif of Jam and sun in Gowharnameh and Gol o Nowruz Khwaju had selected the new motif of cup of Jam in Rowzat-al-anwar, Kamal-Nameh, and Homay o Homayun depending on his intensions whereas Hafez had far more utilized cup of Jam in his Divan. Although Khwaju uses both old and new motifs of Jamshid’s myth in his poems, yet in average the recurrence of cup of Jam in his works are more frequent. The equivalence of Jam and sun in Gol o Nowruz and Gowharnameh indicates the relationship and the unity of the two in his poetry. If the God of Sun, Mehr in these equations substitutes the word sun, a new equation of Jam and Mehr is produced and this concept probably demonstrates how our ancestors worshiping Mehr had employed the old motifs of Jam’s myth according to the subject matter and the feasibility of this new equation attest to the flexibility and accordance inherent in myths.
خلاصه ماشینی:
اسطورۀ جم بر بنیاد یک جمله خبری مندرج در گاثه ها «جم (توأمان )، شاه - پهلوان (به طور ضمنی)، فرزند ویونگهونت ، گناه کار و نخستین توصیه کننده به خوردن گوشت حیوانی» شکل مییابد (گاثه ها، ١٣٠٥: ٣٧) و این درخت سادۀ آفرینش در اوستای متأخر به تفصیل ، آب و رنگی از دین زرتشت و دیگر آیین ها گرفته (یسنا، ١٣٤٠: ١٥٩-١٦٠؛ یشت ها، ١٣٠٨: ٣٣٦/٢؛ وندیداد، ١٣٨٥: ٢٠٣/١-٢٠٨) و در متون فارسی میانه متناسب با آرای زرتشتیان متعصب و افکار عامه با زیرشاخه های متعدد، اضافی و مرتبط به درختی پر شاخ و برگ تبدیل میشود (فرنبغ دادگی، ١٣٦٩: ١٤٩؛ جوان جمان ، ١٣٨٥: ٥٥-٥٦، ١٠٢) و در دوره تاریخی جدید، این اسطوره در غالب متون تاریخی که مبتنی بر خداینامه های متعدد بوده اند، افزون بر عناصر قدیم و زیرشاخه های اضافی و مرتبط ، با اجزای جدید و منشعب از عصر طلایی به مانند «نوروز نهادن ، مشروعیت بخشی و غیره » عظیم تر شده است و کمابیش با این تغییرات به شعر فارسی راه مییابد.
بهره مندی شاعران هم از عنصر کهن «جمشید و خورشید» در فردوسی (١٣٨٦: ٤٢/١)، فرخی (١٣٨٨: ٢٢٠)، عنصری (١٣٤٢: ٥٨)، منوچهری (١٣٤٧: ٢٠)، لامعی (١٣١٩: ١٦٤)، اسدی توسی (١٣٩٦: ٥٤)، قطران (١٣٣٣: ٣٦٧)، فخرالدین اسعد (١٣٨٩: ٢٥)، مسعود سعد (١٣٦٢: ٥٥٩)، ایرانشان بن ابیالخیر (١٣٧٧: ٣٧١)، خیام (١٣٦٧: ١٨٧)، امیر معزی (١٣١٨: ١٣٩)، خاقانی (١٣٦٨: ٧٤)، ظهیر فاریابی (١٣٨١: ١٥٧)، نظامی (١٣٨٨: ١٠٥)، عطار (١٣٩٤: ٢٥٨)، مولانا (١٣٦٦: ٣٩٦: ١)، خواجوی کرمانی (١٣٧٠: ٤٣)، سلمان ساوجی (١٣٧٦: ٧٩) و حافظ (١٣٦٠: ١٩٨) از این ارتباط حکایت میکند.