چکیده:
در پژوهش حاضر آن دسته از قالبهای شعر فارسی بررسی میشود که شاعران روس بدان توجه نشان دادهاند و از آنها پیروی کردهاند. از آنجا که شاعران بزرگ ایرانی، مانند فردوسی، حافظ، سعدی، خیام، نظامی و... همواره احترام ادیبان روس را برانگیختهاند، پیروی از شیوهها، قالبها و بنمایههای شعری آنها یکی از راههای نزدیک شدن روح و احساس آنها به این بزرگان ادب ایران زمین بودهاست. بنابراین، این سیره که در سدۀ هجده و نوزده میلادی آغاز شده بود، در سدۀ بیستم به اوج شکوفایی خود رسید. در این نوشتار سعی شدهاست تا قالبهای شعری به ترتیب بسامد استفاده در میان شاعران روس بررسی شود که به ترتیب عبارتند از: رباعی، غزل و اشعار مردف، قصیده و ترجیعبند. هدف از این نوشتار، بازنمایی یکی از وجوه شرقگرایی (آرینتالیزم) در میان شاعران روسیه، یعنی همان علاقه به استفاده از قالبها و سبکهای شعر زبان فارسی است. این وجه از آرینتالیزم چندان توجه محققان ایرانی را جلب نکردهاست و پژوهشهای پیشین عمدتاً بر نقشمایههای ایرانی در آثار روسی متمرکز بودهاند.
The present study investigates the Persian poetic forms adopted by Russian poets. Great Iranian poets, such as Ferdowsi, Hafez, Saadi, Khayyam, and Nizami, have always been respected by Russian poets who have paid tribute to them by imitating their poetic forms and principles. This imitation, which began in the eighteenth and nineteenth centuries, peaked in the twentieth century. This article sorts out Persian poetic forms based on the frequency of use by Russian poets as ruba’i, ghazal, and qasida respectively. The purpose of the article is the representation of one of the aspects of orientalism among Russian poets, i.e. the interest in the use of the genres of poetry in Persian language. This aspect of orientalism has not been considered by Iranian researchers and former studies have mainly focused on the role of Iranian motifs in Russian works.
خلاصه ماشینی:
بنابراين ، در پژوهش حاضر، به قالب هـاي شعري متداول که از طريق تقليد و پيروي از اشعار کلاسيک ايران بـه ادبيـات روسـيه راه يافته اند؛ مانند رباعي، غزل و اشعار مردف ، قصيده و سرانجام ، ترجيع بند خواهيم پرداخت و شيفتگي و گرايش شاعران روس را به قالب هاي اشعار فارسي نشان خواهيم داد.
البته اين امر بدان معنا نيست که اديبان روسيه با ديگر قالب هاي شعر فارسي آشنا نبوده اند، بلکه در نوشتار حاضر به قالب هايي توجه شده است کـه شـاعران روس در آن هـا بـه طبـع آزمـايي پرداخته اند.
ک؛ شميسا، ١٣٨٣: ٢٦)؛ چنان کـه نظـم روسي نيز قالب ها و انواع ادبي خاص خود را دارد که متمايز از نظم فارسي است : «تقسيم بندي غربيان مبتني بر آراي ارسطو (و هوراس ) که در کتاب فن شعر است ، بيشـتر جنبـه معنايي دارد و از اين رو، جهاني است ؛ يعني در همه جا کم وبيش صدق ميکند؛ مثلا حماسـه بـا همان مختصاتي که در ادب يونـان ديـده مـيشـود (ايليـاد و اوديسـه )، در ادب مـا هـم هسـت (شاهنامه )، اما تقسيم بندي ما در ايران بيشتر صوري بوده است و مثلا شعر را با توجـه بـه تعـداد ابيات و وضع قافيه ها و به اصطلاح رنه ولک ، از روي شکل بيرونـي بـه غـزل ، قصـيده ، قطعـه و رباعي تقسيم کرده ايم » (همان : ٥٢).
بنابراين ، سابقه آشنايي روس هـا بـا رباعيـات خيـام قـدمت طولاني دارد و رباعيات فارسي يکي از قالب هـايي اسـت کـه شـاعران روس را بـه خـود مشغول کرده است ؛ براي مثال ، والري بريوسف بارها قريحه خويش را در اين سبک آزمود.