چکیده:
گالیله دستکم در بخشی از آثارش، صراحتاً ندای بینیازی از تجربه سر میدهد. ابنسینا نیز در بحث از علم خدا به جزئیات، علم پیش از تجربهی منجم را نمونهای از علمی میداند که درست مانند علم الهی، از انفعال تجربی متأثر نیست. در این نوشتار تلاش کردهایم میان چنین اظهارنظرهایی که نتیجهی نظرورزی این دو فیلسوف تلقی میشود و مقدمات آن، یعنی پیشفرضها و روشهای احتمالاً مشترک آنها، ارتباط برقرار کنیم. نهایتاً نیز به این نتیجه رسیدهایم که ابنسینا در وجهی از مطالعات طبیعیاش، با روش کاری گالیله هماهنگی دارد و همین هماهنگی، سخنان یکسان آن دو را سبب شده است. در نمونهای که به بررسی آن پرداختهایم، ابنسینا در بررسی حرکات سماوی، مطالعه بر ساختار ریاضیاتی اجسام سماوی را مدنظر قرار میدهد و سرشتیابی رایج در طبیعیات ارسطویی را کنار میگذارد و به روش گالیلهای نزدیک میشود. البته نمیتوان این روش را به تمام طبیعتشناسی شیخ نسبت داد و روش علمی دوپارهی او را با شیوهی علمی یکپارچهی گالیله یکسان انگاشت.
Galileo, at least in a part of his works, claimed the dispense with experience recourse in natural studies; Likewise, Avicenna when discussed about God’s knowledge of individuals, exemplifies his knowledge to astornomer’s knowledge of predictable phenomenon of lunar eclipse, whose knowledge wouldn’t be effected by experimental data and it’s not mere a passive one. We’ll try to see if there’s any connection between their same claims of attaining scientifical knowledge without recourse to experiment, and their probable common presuppositions or methods. Finally we concluded that they partly shared in methodological background, though we can’t prove their completely sameness in the method. In the case we mentioned, Avicenna studied the mathematical structure of celestial bodies and neglected their nature. by this step, he abandoned Aristotle's paradigm and move toward Galileo's scientific method, but we can't ascribe the same method to them, because Avicenna had a dualistic method in his physical studies, but Galileo had a unified method
خلاصه ماشینی:
مقدمه ابن سینا در الهیات شفا (ابن سینا، ١٤٠٤ب : ٣٥٩- ٣٦٢)، نجات (ابن سـینا، ١٣٧٩: ٥٩٥- ٥٩٩) اشارات (نصیرالدین طوسی، ١٣٧٥: ٣٠٧) و الهیات دانشنامه ی علائی (ابـن سـینا، ١٣٨٣: ٩٠- ٩٣) در هنگامی که از علم خدا به جزئیات بحث میکند و چگونگی اثرنپذیرفتن این علـم از محسوسات خارجی را تبیین میکنـد، بـه مثـالی روی مـیآورد کـه بنـابر آن ، انسـان بـدون تجربه کردن و انفعال از شیء محسوس جزئی نیز میتواند به دقت نشـان دهـد کـه آن شـیء وقوع مییابد و در وقوعش ، چنین و چنان ویژگیهایی دارد.
مسئله ی اصلی پژوهش کنونی این است که آیا میشود از ادعای مشابه این دو اندیشـمند درباب بینیازی از تجربه ، به مبانی متافیزیکی همسانی در اندیشـه شـان رسـید؟ یـا مـیشـود روش واحدی را به هر دو نسبت داد؟ به نظر میرسد ابن سینا در پژوهش هـای سـماویاش ، احتمالاً به ناچار و به دلیل ناکارآمدی طبیعیات ارسطویی و ناسـازگاریهـای آن بـا برخـی از رصدها، روش ارسطویی را ادامه نداده و تخطـی او، بـه نمونـه ی مـنجم پـیش بینـیکننـده ی خسوف محدود نمیشود (اظهارنظر برخی پژوهشگران نیز همسو با همـین برداشـت اسـت (٦٩ :٢٠١٤ ,Reisman; Mcginnis))، امــا نگارنــده بــه طــور خــاص ، بــر تمثیــل مــنجم پیش بینیکننده ی خسوف ابـن سـینا تمرکـز مـیکنـد و بـا مقایسـه ی آن بـا قسـمت هـایی از اظهارنظرهای گالیله کـه در آن هـا، وی تجربـه را لازم ندانسـته ، در صـدد برمـیآیـد کـه در حیطه ی یادشده ، به بررسی مشابهت روش آن دو بپردازد.