چکیده:
ادبیات غنی ایرانزمین و به تبع آن، سرزمین آذربایجان با تاریخ و فرهنگ گره خورده است و بازیهای بومی و محلی نیز به عنوان بخشی از فرهنگ جامعه، جزئی از همین ادبیات گرانسنگی شده است که به قلم ادبایی که دغدغۀ فرهنگی سرزمینشان آنها را میراث دار این گنجینۀ گرانبها کرده، ضبط گردیده است. از طرف دیگر، فرهنگ عامه می تواند خاستگاه آثار فاخر هنری و ادبی باشد، همانطور که آبشخور بزرگترین و ماندگارترین اثر هنری محمد حسین شهریار شد. شهریار به دلیل گذراندن دوران کودکی خود در طبیعت بکر روستای خشکناب، بازیهای محلی آذربایجان را که در دوران کودکی با آنها مأنوس بود، در دل اشعار ترکی خود جای داده است. مقالۀ حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و پژوهش های شفاهی در بین مردم، تعداد 9 بازی از انواع بازی های آذربایجان را با استناد به اشعار این شاعر، تحلیل و بررسی می نماید. دقت در این بازی های مهیّج که به اقتضای زندگی در طبیعت و فرهنگ عشیره ای ایجاد شدهاند نشان میدهد که همۀ این بازی ها، متناسب با فرهنگ سادۀ روستایی، گروهی و ساده بودهاند و به تبعیت از زندگی سادۀ مردم و متأثر شدن از طبیعت، اغلب به ابزار خاصی نیاز نداشتهاند و یا ابزار استفادهشده برای آنها، جزئی از طبیعت بوده است.
The rich literature of this land is bound up with history and culture, and local and native games as a part of the culture of the community have interwoven with this valuable literature which has inherited this treasure in the literary genre and it is recorded for their land. On the other hand, popular culture can be the source of great works of art and literature, just as the foundation of the largest and most enduring work of art by Muhammad Hussein Shahriar. He, because of his childhood in the pristine nature of the village of Khshenbab, has placed the local games of Azerbaijan which he had enjoyed as a child in his Turkish poetry. The present article analyzes and reviews 9 games of Azerbaijani play based on the poet's sayings by descriptive-analytical method regarding the library studies and oral research among the people. Accuracy in these exciting games created by the demands of life in nature and tribal culture shows that all of these games are tailored to be simple, group-based according to the culture of the countryside, often following the styles of simple people's lives and being influenced by nature. They did not need any special tools, or their used tools were part of the nature.
خلاصه ماشینی:
یاد این ایام چنان آرامشی به او داده که آرزوی بازگشت به آن دوران از دست رفته را، با تمام وجود خود تمنا میکند: استاد شهریار از خاطرات خوش ایام کودکی چنان ساده و بیپیرایه سخن میگوید که هر خوانندهای با زمزمۀ آن سخنان، میتواند حال و هوای آن روزگاران را دریابد: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} در ابیات بالا که «هجی» مخفّف «هاجر» است( شهریار، 264:1382)، شهریار میگوید: خاله هاجر در جوی لباسهایش را میشست، ممد صادق خانهاش را کاهگل میکرد، آن زمان(زمان کودکی) به هر جا که میرسیدیم، بیآنکه توجه کنیم که کوه است، سنگ است یا دیوار است، جست و خیز میکردیم.
در ابیات ذیل شاعر از تأثیر زوال ناپذیر ایام کودکی در تمام وجودش سخن میگوید: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} در ابیات بالا، شهریار از روستای شنگیل آوا (شنگلآباد) و سیب عاشقاش که «یکنوع سیب آبداری است که نیمی سرخ و نیمی زرد است و به این جهت سیب عاشق نامگذاری شده»(شهریار،262:1382) و گاهگاهی آنجا مهمان شدنش، یاد میکند که چگونه به درختان سنگ میانداخت و سیب و به از آنها به زمین میافتاد.
این بازی انواع مختلفی داشت، در نوعی از آن کودکان « قابها را به رنگهای گوناگون رنگآمیزی میکردند، بعد قابهای رنگین را کنار هم در داخل یک دایرۀبزرگ که روی زمین کشیده بودند و جیزیق نامیده میشد، قرار میدادند و یک نفر در فاصلۀ دو یا سه متری میایستاد و با قاب خود آنها را نشانه میگرفت و قابش به هر کدام اصابت میکرد و از خط نشانه (جیزیق) فراتر میرفت، آن را میبرد و برنده میشد، فردی که برنده شده بود، میتوانست بار دیگر قاب خود را بیندازد اما اگر موفق نمیشد، نوبت خود را به بچههای دیگر میداد.