چکیده:
زبان پارسی شناسه ی فرهنگی ایرانیان است. این شناسه، در گذر زمان، با پدیدارهای دگرگون ساز روبه رو بوده است. هدف این نوشتار شناختن برخی پدیده های زبانی است که هم اینک، در هستی زبان پارسی پدیدار شده اند. ره یابی لجام گسیخته ی واژگان بیگانه به درون سامان زبان پارسی و شکسته نادرست نویسی از این دست پدیده ها هستند که در این نوشتار «توده» نامیده می شوند. مقاله با کاربست روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از دو دیدگاه بینشورانه: «کیستی همبسته سازی زبان» و «پیشامدهای بدخیم»، در پی پاسخ به این پرسش است که: «چرا می توان این توده ها را بدخیم نامید؟» برای پاسخ ، این انگاره آزموده می شود که: «این توده ها ایست ناپذیرند، گشودنشان دشوار است و پیامدهای ناگوار دارند؛ پس برای درمان آنها، بازاندیشی بایسته است.» فرجام انگاره آزمایی، آن که بسترهایی چندگانه، نهفته در پشت این توده ها، آنها را پیش می رانند. این توده ها، به سرشت، پیچیده و سردرگم ساز هستند و از ساخت یابی هستی همبسته و کیستی راستین ایرانی جلوگیری می کنند و بی بازاندیشی و بهسازی ساختاری نمی توان آنها را زدود.
The Persian language is a key element of Iranian Identity. This language faced with changing phenomena during times. The main goal of this article is to recognize and examine some lingual phenomena appeared in this language which threaten its existence and identity. Unbridled entrance of foreign language concepts in the Persian language system and incorrect writing entitled as wicked masses. The present article by applying descriptive-analytical method and inspired by two theoretical frameworks named "wicked problems" and the "identity-making function of languages", aimed at the main question: why are these masses can be called wicked? The main hypothesis is wicked problems are persistent, have no clear solutions, they have unsatisfactory consequences, so rethinking about the traditional solutions is inevitable. These wicked masses run by multivariate causes, and as complicated phenomena play a destructive role for key component of Iranian identity; Persian language, so it necessitates perceptional changes and structural reconfiguration.
خلاصه ماشینی:
دو نمونه از اينها چنين اند: - «دگرگوني آب وهوا؛ پيشامدي بدخيم »، به خامه ي سان و يانگ (٢٠١٦) - «درگيريهاي نابسامان و پيشامدهاي بدخيم »، نوشته ي کرامر (٢٠١٤) دسته ي دوم ، پژوهش هاي برآمده از نگاهي «پيوندي»اند که با پيونـدزدن ميـان زبـان پارسي و کيستي ايراني، از جايگاه برجسته ي اين زبان در سـاخت يـابي کيسـتي ايرانـي سخن مي رانند و زبان پارسي را از سازه هاي بنيادين آن ميدانند و از آن گونه اند: - «بازتاب کارکرد هويت بخشـي زبـان پارسـي در شـعر؛ مطالعـه ي مـوردي سـبک خراساني و عراقي، به خامه ي منوچهر لک در کتاب «گفتارهايي درباره ي زبان و هويت »، به کوشش حسين گودرزي (١٣٨٤) - کتاب «هويت ايراني و زبان پارسي »، نگاشته ي شاهرخ مسکوب (١٣٨٥) سومين دسته ، پژوهش هايي با درون مايه اي «آسيب شناسانه »انـد کـه بـه آسـيب هـايي مي پردازند که در کمـين زبـان پارسـي نشسـته انـد و بسترسـاز دگرگـوني و سسـتي آن مي شوند مانند: - «زبان ، هويت ملي، و فضاي سايبر» به خامه ي عامري (١٣٩٥) - «جهاني شدن و گسترش زبان انگليسي»، نگاشته آقا گل زاده و داوري (١٣٩٣) - «تغييرات نوشتاري زبان پارسي در گفـت وگـوي کـاربران برنامـه هـاي کـاربردي پيام رساني تلفن همراه »، از عليخاني، حرمتي، و ميري (١٣٩٦) با نگريستن به پيشينه ي پژوهش ، ميتوان گفت که اين نوشتار، از هـر سـه دريچـه ، نوشتاري تازه است ؛ بدين معنا که : - از دريچه ي کاربستي، رهيافتي را به کار مي گيرد که در زبان پارسي براي کاويـدن پديده ها چندان يا هرگز به کار گرفته نشده است ؛ گرچه اندک نوشتاري با هدف شناساندن اين رهيافت به چشم ميخورد.