چکیده:
در کتابهای کلامی اشاعره، مطالبی به صورت گذرا درباره آموزه مهدی موعود عجّل الله تعالی فرجه الشّریف یافت میشود. این مقاله به بررسی دیدگاه سه تن از شخصیتهای مشهور مکتب اشاعره، یعنی فخر رازی، تفتازانی و جرجانی درباره امام مهدی علیه السّلام میپردازد. از نگاه فخر رازی، غیبت امام مهدی علیه السّلام با لطف و منصوب و منصوص بودن آن ناسازگار است. به عقیده او امام باید حاضر باشد تا مردم را به طاعتها نزدیک و از زشتیها دور کند. در دیدگاه تفتازانی و جرجانی، قید «همه اعصار» برای لطف و منصوب بودن امام مورد توجه قرار گرفته است. از این رو تفتازانی، خالی بودن دورهای از زمان از وجود امام را دلیل بر منصوب نبودن امام غایب، و جرجانی نیز آن را بیانگر آن دانست که خداوند در عصر ما واجبی را رها کرده باشد و حال آنکه چنین چیزی محال است. در این نوشتار با استناد به نگرش قرآن در این زمینه و نیز دیگر حکمتهای غیبت و فواید لطف بودن امام، به اشکالات خاص و مشترک این دیدگاهها پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
از این رو تفتازانی، خالی بودن دورهای از زمان از وجود امام را دلیل بر منصوب نبودن امام غایب، و جرجانی نیز آن را بیانگر آن دانست که خداوند در عصر ما واجبی را رها کرده باشد و حال آنکه چنین چیزی محال است.
از این رو تحت دو عنوان اشکالات خاص و عام به بررسی آنها میپردازیم: اشکالات خاص درباره دیدگاه فخر رازی باید گفت که اولا ایشان صرف غیبت امام مهدی( را دلیلی بر عدم وجود امام غائب و منصوص دانسته است، و حال آنکه صرف احتمال وجود حکمتهایی نسبت به غیبت امام برای لطف بودن وجود امام غائب کافی است.
اگر پاسخ منفی است، پس هدف اصلی از افعال و انعامهای الهی به چه کسی یا چه چیزی برمیگردد؟ در توضیح پاسخ باید گفت، در میان تمام موجودات امکانی، علت غایی و غایت اصلی خلقت، انسان است؛ زیرا سایر اشیاء عالم به طفیل وجود او، بلکه برای او خلق شده است.
با توجه به مطالبی که بیان شد، میتوان به این نتیجه رهنمون شد، که لطف الهی بودن امام مهدی( برای بندگان از جهت انسان کامل بودن، به دو دلیل میتواند باشد: اول آنکه بهرهوری ما از کمالاتی چون آفرینش، وجود و به طور کلی تمام نعمتهای الهی برای خاطر وجود ایشان است.
در بررسی دیدگاههای بیان شده، ابتدا به ایرادات خاص اشاره شده است، نظیر آنکه غیبت موقت دلیلی بر نفی ضرورت نصب امام نیست؛ زیرا هیچ فرد معتقد به قرآن به این امر ملتزم نیست که غیبت موقت حضرت یونس( و موسی( از قوم خود، دلیلی بر نفی نصب الهی آنان باشد.