چکیده:
بهباور ژرار ژنت» متن آدبی میتواند بازنویسی متنی قدیمیتر باشد. او متن مرجع را پیشمتن و
بازنویسی آن را پسمتن مینامد. در بازنویسی» پیشمتن دستخوش دگرگونیهای پرشماری
میشود که یکی از آنها به نوع ادبی اثر مربوط است. آرش کمانگیر از زمره داستانهایی است
که در طول اعصار بارها بازنویسی شده است. در این مقاله با تکیه بر تعاریف ژنت و بررسی
در قالب نمایشنامه نشان خواهیم داد پیشمتن داستان آرش که در اصل بنمایة حماسی داشت.
چگونه پس از پرداخت کسرایی در همین چارچوب» در بازنویسی بیضایی از شاکلههای
حماسی فاصله میگیرد و به نوع ادبی تراژدی نزدیک میشود؛ چه. اگر بارزة اصلی ادب
حماسی پرداختن به هویت جمعی و ملی است و فرد آگاهانه در خدمت جمع قرار
در نوع تراژدی,» اثر ادبی بر پرسشهایی بیپاسخ و تردیدهایی فردی متمرکز میشود و بدین
سان قهرمان ناگزیر در برابر جمع می ایستد
خلاصه ماشینی:
در این مقاله ، با تکیه بر تعاریف ژنت و بررسـی بازنویسی این داستان در دوران معاصر به توسط سیاوش کسرایی در قالب شعر و بهرام بیضایی در قالب نمایشنامه ، نشان خواهیم داد پیش متن داستان آرش که در اصل بن مایه حماسی داشت ، چگونه پس از پرداخت کسرایی در همـین چـارچوب ، در بازنویسـی بیضـایی از شـاکله هـای حماسی فاصله می گیرد و به نوع ادبی تراژدی نزدیک مـی شـود؛ چـه ، اگـر بـارزه اصـلی ادب حماسی پرداختن به هویت جمعی و ملی است و فرد آگاهانه در خدمت جمع قـرار مـی گیـرد، در نوع تراژدی ، اثر ادبی بر پرسش هایی بی پاسخ و تردیدهایی فردی متمرکز مـی شـود و بـدین سان قهرمان ناگزیر در برابر جمع می ایستد .
ما در این مقاله نشان خـواهیم داد چگونه کهن ترین روایات از داستان آرش ، در دوران معاصر، بسـته بـه بایسـته هـای اجتماعی و سیاسی ، بازنویسی می شود و، در این میان ، هر یـک از نویسـندگان موضـوع تحقیق ما، یعنی کسرایی از سویی و بیضایی از سوی دیگر، نوع ادبی خاصی را به عنوان قالب برمی گزینند تا بدین سان ، از دیدگاه زیبایی شناسی دریافت ، خوانش نوینی ، چه بـه حیث فحوا و چه به لحاظ شکلی ، عرضه دارند.