چکیده:
در اوایل قرن بیستم، روس و انگلیس بنا به مصالح و منافع مشترک خود، رقابت دیرین خود بر سر مسائل ایران را کنار گذارده و رو به همگرایی و همکاری با یکدیگر آوردند و به دنبال آن، قرارداد 1907م. بین دو کشور امضاء گردید. این قرارداد میخواست تا سیاست دو کشور در قبال ایران را تا 1917م. تعیین کند.هدف مقاله حاضر ، بررسی تأثیر این همگرایی و همکاری دو کشور، بر سرنوشت تاریخی ایران با تأکید بر فجایع سال 1330/1911 روسها در تبریز میباشد. نتایج این پژوهش که با اتّکا به اسناد، نامهها، تلگرافها و همچنین تحقیقات جدید این موضوع را به بررسی و تحلیل گذاشته است، نشان میدهد آسیب و زیانی که ایران در این دوره، بهواسطهی همکاری دو دولت استعماری روسیه و انگلستان متحمل شد، بهمراتب بیش از زیان و آسیب دورۀ رقابت این دو دولت در ایران بود. بعد از انعقاد قرارداد 1907م، روس و انگلیس، استقلال و تمامیت ارضی ایران را فدای منافع خود کردند . زمانی که روسیه آشکارا به نقض استقلال و تمامیت ارضی ایران پرداخت، انگلیسیها با توجّه به منافع خود و از ترس لغو قرارداد 1907م. از سوی روسها، به تأیید اقدامات تجاوزگرایانه روسها پرداخته و با این کار، آنها را در ادامه اقدامات خود تحریک و تشویق کردند . اوج این تجاوزها، اشغال تبریز در سال 1330/1911 به دست روسها بود که منجر به کشته و یا مهاجرت عدهی زیادی از مشروطهطلبان و آزادی خواهان این شهر و ایجاد فضایی از رعب و وحشت گردید
<em><br />In the early 20th century, the Russians and Britain, on their common interests and interests, set aside their long-standing rivalry over Iran's issues and brought convergence and cooperation, and, subsequently, the Treaty of 1907 was signed between the two countries. The agreement sought to bring the two countries' policies towards Iran until 1917. The purpose of this article is to examine the effect of this convergence and cooperation between the two countries on the historical destiny of Iran, with emphasis on the disasters brought about by Russians in 1930 in Tabriz. The results of this study, which relied on documents, letters, telegrams, as well as new research on this issue, show that the damage that Iran suffered during this period, through the cooperation of the two colonial governments of Russia and the United Kingdom was much more than the loss and damage at the time of competition between these two governments in Iran. After the 1907 agreement, Russia and Britain sacrificed Iran's independence and territorial integrity for their own interests. When Russia apparently violated Iran's sovereignty and territorial integrity, the British, according to their own interests, feared the cancellation of the 1907 treaty. On the part of the Russians, they approved the aggressive actions of the Russians and thus encouraged them to continue their destructive actions. The culmination of these aggressions was the Russian occupation of Tabriz in 1930/1911, which resulted in the deaths or emigration of a large number of constitutionalists and liberators from the city and creating a climate of fear and terror.<br /></em>
خلاصه ماشینی:
و حتي بعد از امضا آن ، دو دولت اعلام کرده بودند که تماميت ارضي و استقلال ايران را کاملا رعايت خواهند نمود(١) (کاظم زاده ، ١٣٥٤: ٤٧٨؛ سايکس ، ١٣٨٠: ٥٨١؛ افشار يزدي، ١٣٥٨: ٢٩٨-٣٠٣؛ ناظم ، ١٣٨٠:١٤٦؛ کتاب آبي،١٣٦٢، ج ١، نمره ٤٠) ؛ اما اين قرارداد که در بحبوحه مبارزات مشروطه خواهي ايرانيان بسته شده بود، همان طور که گرانتوسکي به درستي اشاره کرده ، عملا به گونۀ فعالانه اي براي خفه کردن انقلاب ايران (گرانتوسکي، ١٣٥٩: ٣٨٩) و نفي استقلال و تماميت ارضي آن به کار رفت .
،نمره ٢٧٨،٣٠٢،٢٧٨،٢٣٨،٢٤١؛ کتاب آبي، ١٣٦٢، ج ٢، نمره ١٧، ٢١؛ کتاب نارنجي،١٣٦٦، ج ٢، ص ١٣-١٤،٢٠،٢٣، ٣٢، ٣٥، ٣٧،٣٩،٤٠، ٤٢، ٥٠، ١١١، ١٢٧، ١٤٠؛ و نيز کاظم زاده ، ١٣٥٤: ٥٠٨-٥١٥) براي نمونه ، مستر هارت ويگدر تلگرام ١٦ سپتامبر ١٩٠٨ خود مينويسد: من تقريبا هرروز، مصرانه لزوم انتشار هرچه سريع تر فرمان مشروطه را يادآور مي شدم (کتاب نارنجي، ١٣٦٦، ج ٢: ١٠) اما دليل اين همه اصرار از سوي روس ها براي برقراري مجدد مشروطه و بازگشايي مجلس که با کمک و همراهي خود آنان به توپ بسته شده بود، چه بود؟ گرچه مواردي چون مسئله کمبود آذوقه براي مصارف کنسولگري و اتباع خارجي و گرسنگي شديد مردم تبريز(کتاب نارنجي، ١٣٦٦، ج ٢: ١٣٠، ١٤٢)، احتمال حملۀ اهالي گرسنۀ به محلات ارمنينشين که کنسول روس و انگليس در آنجا مستقر بودند (کتاب نارنجي، ١٣٦٦، ج ٢: ١٤١، ١٤٢) و همچنين عدم امکان تأمين گندم براي اتباع خارجي مطرح بود (کتاب نارنجي، ١٣٦٦، ج ٢: ١٣٨)، ولي دلايل اصلي چيز ديگري بود.