چکیده:
کارنامۀ اردشیربابکان با قدمت چهارصد ساله یکی از متون پهلوی است که محتوی اندرزهای اردشیربابکان، مؤسس سلسلۀ ساسانی است. فضائل اخلاقی بسیاری در متن کارنامۀ اردشیر به وی نسبت داده شده و اورا تا درجۀ قهرمان ملی و حماسی که دارای تمامی صفات متعالی اخلاقی از جمله داد، دهش، مهربانی، بی باکی، تهور و قداست است، برمیکشد. به نظر میرسد اردشیرنماد هویت ملی ایران در مقابل انیران باشد. در این اندرزها با بیانی حکمت-آمیز و خردمندانه، حال و کار آدمی در عرصۀ گیتی به سنجش درمیآید و کوته نگریها، هوسرانیها، فزونخواهیها و دیگر صفات اهریمنی سرزنش میشود. اندرز در همه زبانها و در همه حال و همه جا و همیشه وجود داشته است و نزد هر ملتی یک نوع حالت عمومی دارد؛ از آن جایی که فضایل و رذایل اخلاقی ریشه در ذات انسان دارد، درتمام فرهنگها و زبانها، مورد پذیرش همگان است. مقالۀ حاضر، با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی میکوشد تا به نقد دیدگاه اردشیر بابکان پیرامون مؤلّفههای اخلاقی مورد بررسی قرار دهد. با استناد به یافتههای این بررسی، اندرزهای اردشیر بابکان عموماً وظایف انسان را نسبت به خود، خداوند و دیگران بازگو میکنند.
خلاصه ماشینی:
152 (صفا، ١٣٦٩: ١٣٣) اما به طور معمول نوشتن پند و اندرز در ایران را به دوره ساسانی منسوب می دارند ابن ندیم در عنوان کتاب هایی که در پند و حکمت ، در فارسی و هندی و یونانی و عربی تألیف یافته و به زبان عربی ترجمه شده نام ٤٤ کتاب را ذکر می کند که قسمت عمدة آن ها ترجمه یا اقتباس از آثار پهلوی است (ابن ندیم ، ١٣٤٣: ٣١٦-٣١٥) اعراب نیز به این تأثیرپذیری معترف بوده اند، جاحظ مینویسد: «ما (عرب ) ...
» (همان : ٣٥) 156 به نظرمیرسد در متن کارنامۀ اردشیر بابکان آموختن شطرنج از هنرهای ایرانیان بوده ، این درحالی است که در شاهنامۀ فردوسی داستان ورود شطرنج را در زمان انوشیروان توسط هندیان به ایران نقل میکند و فقط بازی «نرد» را متعلق به ایرانیان میداند.
» (کارنامه اردشیربابکان ، ١٣٦٩: ٦٢) در تاریخ سلطنت اردشیر آمده است : «اردشیر پس از ١٤سال و کسری (شاید دوماه کمتر از مبداء جلوس حقیقی خود) از سلطنت کناره گیری کرد و چند ماه بعد مرد.
» (ابن بلخی، ١٣٦٣: ٤٧) در مقدمۀ داستان پادشاهی کیخسرو و همین طور در ادامۀ ماجراهای کناره گیری او از حکومت آمده ، انسان نژاده و برکشیدة آراسته به زیب خرد که علم و هنر آموخته و برخوردار از فر ایزدی باشد، در نتیجه از فزون خواهی مبرا است و به تبع آن ، از رنج و غم زندگی بر کنار: چو این چار با یک تن آید به هم برآساید از آز وز رنج و غم (فردوسی،١٣٨٦: ٤٢٥) پایان حکومت بهرام گور ساسانی نیز به پایان کار حکمرانی اردشیر نیز ماننده است .