چکیده:
کثرت لطیفه سازی و بذله گویی مردم ایران به ویژه درباره نخبگان حاکم در عصر قاجاریه، بررسی جایگاه آن ها را در حیات سیاسی تودهها، مهم جلوه می دهد. اختصار و ایجاز و همچنین جاذبه ذاتی مطایبه، سبب انتشار سریع این لطیفه ها در جامعه شده و از آن ها ابزاری کارآمد در منازعات سیاسی توده ها ساخته است.پرسش این جاست که این لطیفهها به دنبال خدشه دار کردن کدام یک از بخش های روایت رسمی حکومت بودند و پیرو آن کدام یک از ساحت های سلطه را نفی می کردند؟ فرض ما بر این است که در میان این
لطیفهها، آنهایی که درباره اقتدار حکومت و نیز سیادت ذاتی اجزاء آن بر عامه مردم، مناقشه می کردند، جایگاه ویژهای دارند. در لطیفه هایی که اقتدار حکومت را نفی می کردند شاهد نافرمانی صریح نماینده عامه در برابر نماینده حکومت هستیم که با موفقیت نماینده مردم به پایان می رسد و در لطیفههایی که با ادعای برتری ذاتی نخبگان حاکم مقابله
میکردند ضعفهای شخصیتی فرادستان برجسته میشد تا تصویری که روایت رسمی از آنها بهعنوان موجوداتی فراانسانی ساخته بود مخدوش شود. مردم با بهره بردن از این لطیفهها بهصورت همزمان سلطه مادی و منزلتی ارباب قدرت را به چالش میکشیدند و در این میان، تلاش آنها بیشتر بر خنثاسازی سلطه منزلتی متمرکز بود. چارچوب نظری پژوهش، نظریه «روایتهای نهانی» جیمز سی. اسکات است که تلاش کرده است مقاومت تودهها را در دوره هایی که بدون اعتراض آشکار به نقد قدرت میپردازند تبیین کند. پیش از این، پژوهشی که به تحلیل لطیفه های سیاسی عصر پیشامشروطه پرداخته باشد، منتشر نشده است.
خلاصه ماشینی:
اين پژوهش به دنبال يافتن پاسخ اين پرسش هاست : لطيفه هايي که در عصر پيشامشروطه در دورة قاجاريه دربارة نخبگان حاکم نقل ميشد کدام يک از بخش هاي روايت رسمي حکومت را زير سوال ميبرد و به تبع آن کدام يک از ساحات سلطه را به چالش ميکشيد؟ فرض پژوهش بر اين است که چون حکومت قاجاريه در يک روايت رسمي، تابلويي از خود ميساخت که بخشي از آن راوي سيادت و برتري ذاتي نخبگان حاکم بر عموم مردم و نيز اقتدارشان در سرکوب مخالفان بود، مردم نيز با نقل لطيفه هايي که در آن ها نمايندة توده ، برتري ذاتي و اقتدار نخبگان حاکم را زير سؤال ميبرد، به نفي و خنثاسازي روايت رسمي حکومت ميپرداختند و از رهگذر هر دو ساحت ، سلطۀ مادي و منزلتي را به چالش ميکشيدند.
مادامي که اربابان قدرت بتوانند ظاهر مصمم و سختگيرانه را حفظ کنند و برق شمشيرهايشان را به رخ بکشند و از نمادهاي رؤيت پذير سرکوب همچون زندان و قدرت نظامي بهره ببرند، مي توانند نفوذ سهمگيني را اعمال کنند که با قدرت واقعي آن ها هيچ تناسبي ندارد (همان )؛ اما فرودستان بر اساس ويژگي انعکاسي روايت نهاني، لطيفه هاي اقتدارستيز را براي تحقير اين نمادهاي قدرت و سرکوب صورت بندي مي کنند که در اين جا به سه نمونه از آن ها اشاره مي کنيم : لطيفۀ اول : نصيرالدوله که بعدها ملقب به آصف الدوله شد، در عصر ناصري مدتي حاکم خراسان بود و مانند بسياري از بلندپايگان عصر قاجاريه ، هنگام رفت وآمد در شهر با تعداد زيادي فراش حرکت ميکرد.