چکیده:
یکی از دستاوردهای نوگرایانه انقلاب مشروطیت، پیدایش و حضور علنی نهادهای مدنی از جمله انجمن ها و احزاب سیاسی عصر قاجار بود. سلیمان میرزا از معدود اشراف زادگان مشروطه خواهی بود که مناسبات گسترده ای با نهادهای مدنی برقرار نمود. شرکت در تاسیس حزب نیمه چپ گرای دموکرات و دو حزب چپ گرای سوسیالیست و توده، و احراز رهبری احزاب مزبور، نه تنها وی را یکی از معاریف کنشگر سامانه تحزب در عرصه سیاسی جامعه ایران مطرح نمود، بلکه این سوال نیز به ذهن متبادر می شود که چگونه یک شاهزاده.قاجار در راس احزاب مزبور قرار گرفت. آیا می توان میان ماهیت سنتی پدر سالارانه مبتنی بر خودمحوری و ماهیت نوگرایانه مبتنی بر خرد جمعی تحزب تشابهی قائل شد و سلیمان میرزا را نقطه عطف آن قلمداد نمود؟ مقاله حاضر بر آن است که ضمن بررسی جایگاه اجتماعی سلیمان میرزا، به رهیافتی برای انکشاف همگرایی و یا واگرایی میان مواضع و کنش سیاسی وی در جایگاه رهبری احزاب دموکرات و سوسیالیست نایل گردد.
خلاصه ماشینی:
ش ، با انتشار روزنامه حقوق درصدد برآمد ملت را به حقوق خود و مفاهیمی همچون حریت ، مساوات و اخوت آگاه سازد (حقوق ، س ١، ش ٧، ٣ رجب ١٣٢٥: ص ٢) سلیمان میرزا و حزب دموکرات یکی از دستاوردهای نوگرایانه ی انقلاب مشروطه ، پیدایش احزاب سیاسی در جامعه ی ایران بود.
خاطره ی تلخ ناشی از اقدامات تندروانه ، غیر مسئولانه و مفسده جویانه ی انجمن های دوره ی اول مجلس شورای ملی که منجربه استبداد صغیر شد، نخبگان سیاسی جامعه را برآن داشت تا بعد از فتح تهران ، موجب ساماندهی نظام حزبی در ایران شوند.
ش - سبب بسته شدن مجلس دوم و انسداد فعالیت های حزبی سلیمان میرزا و حزب دموکرات گردید (بهار، همان : ١/٤١؛ ملک زاده ، همان : ٦/١٤٦؛ اتحادیه ، ١٣٨١: ١١٨).
کمیته ی تهران حزب دموکرات نیز طی بیانیه ای از دستگیری رهبر حزب اظهار تنفر کرد و از هیئت دولت تقاضای استخلاص فوری سلیمان میرزا را نمود (کحال زاده ، همان : ٣١٣).
تکاپوی سلیمان میرزا و حزب سوسیالیست به منظور نیل رضاخان به رئیس الوزایی (عامری، همان : ١١٦-١١٩) مهم ترین و در عین حال تأمل بر انگیزترین موضع گیری سیاسی سوسیالیست ها در این خصوص بود.
حزب در گردابی از چالش های سیاسی، عقیدتی و تشکیلاتی متلاشی گردید (فوران ، همان : ٣٧٧؛ آبراهامیان ، همان : ١٧٣) و سلیمان میرزا از متن گستره ی سیاسی ایران به حاشیه ی انزوا رانده شد.