چکیده:
بهره گیری غیرروشمند از نظریه های ادبی یکی از مهم ترین آسیب های پژوهش های ادبی در زبان فارسی است. این ضعف بیش از آنکه به فهم درست یک نظریه مرتبط باشد برآمده از اشکالات روش شناختی مربوط به استفاده از نظریه ادبی است. در این نوشتار به معرفی و تحلیل اصلی ترین اشکالات کاربرد این نظریه ها و عوامل و پیامدهای آن با تاکید بر مقالات علمی پژوهشی منتشر شده در حوزه روایت شناسی ساختارگرا پرداخته شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد که سهل انگاری در کاربرد نظریه ها، موجب راه یابی خطاهایی روش شناختی در اغلب این مقالات شده است. مواردی چون نگاه آموزشی و سطحی به نظریه ها، بی توجهی به مبانی نظریه ها و برخورد تقلیل گرایانه با آنها از مهم ترین این اشکالات هستند. در پایان با تحلیل و بررسی آماری بیش از 90 مقاله علمی پژوهشی منتشر شده بین سالهای 90 تا 96، نشان داده شده است که به دلیل اشکالات یاد شده، این مقالات نه از نتایج مقالات پیشین تاثیر پذیرفته اند و نه چندان نقشی در شکل گیری مقالات بعد از خود داشته اند.
خلاصه ماشینی:
نقد کاربرد نظریة ادبی در مقالات پژوهشی (با تأکید بر روایتشناسی ساختارگرا) علیرضا محمدی کلهسر * دکتری زبان و ادبیات فارسی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهرکرد چکیده بهرهگیری غیرروشمند از نظریههای ادبی یکی از مهمترین آسیبهای پژوهشهای ادبی در زبان فارسی است.
پژوهش حاضر بر آن است تا با بررسی مقالات علمی ـ پژوهشی حوزة روایتشناسی ساختارگرا1 بهعنوان نمونهای از کاربرد نظریههای ادبی در پژوهشهای ادبیات فارسی ضعفها، آسیبها و پیامدهای این تحقیقات در استفاده از نظریههای ادبی را معرفی و تحلیل کند.
نظریههای ساختاری بهدلیل شباهت ظاهری ادعاهایشان با نظریههای حوزة علوم تجربی، بیشتر و آسانتر تن به چنین برداشتی برای آزمون میدهند؛ ولی از سوی دیگر تلاش برای آزمون آنها از خطای یادشده مصون نیست؛ بهویژه آنکه استفاده از نظریههایی که خود داعیة جهانشمولی دارند، برای تحلیل متن یا مجموعة متونی خاص بهمنظور اثبات کارآیی نظریه یا همخوانی آن با متون ادبی در مقالات پژوهشی، پایاننامهها و طرحهای دانشگاهی رشتة زبان و ادبیات فارسی چندان محلی از اعراب ندارد.
بیتوجهی به این نکته و تلاش برای «آزمون» و «کاربست» چندبارة همین نظریه فقط منجر به حصول نتایج مشابه در مقالات متعدد شده است؛ چنانکه در مقالات دیگری همچون «بررسی ساختاری عنصر زمان براساس نظریۀ ژنت در نمونهای از داستانهای کوتاه دفاع مقدس» و «بررسی سرعت روایت در رمان جای خالی سلوچ» نیز نتایجی متفاوت با مقالۀ پیشین و با ادعای خود ژنت نمیتوان یافت.
مثلا در مقالۀ «تحلیل ساختاری طرح داستان غنایی یوسف و زلیخا جامی»، افزونبر آسیب پیشین (پیادهسازی خام نظریه بر متن)، بدون توجه به مبانی و اهداف نظریة گریماس و تودوروف، فقط یک داستان با توجه به این نظریات بررسی شده است.