چکیده:
گفتار/ سخنرانی دیوتیما در محاوره میهمانی (همگسارش) افلاطون از جمله مهمترین سخنان وی در آثارش است. نوشتار حاضر، بطور خاص، واپسین عبارات دیوتیما در این سخنرانی را مورد بررسی قرار میدهد؛ عباراتی که تمرکزشان بر روی رابطه میان نیکبختی و اندرنگری امر زیبا استوار است. دیوتیما ادعا میکند که وقتی فیلسوف یا عاشق (در اینجا عاشق سوفیا) به اوج قله صعود خود رسیده و شروع به اندرنگری صورت زیبا میکند، تنها در اینجاست که این اندرنگری صورت زیبا، برای وی فضیلت، نیکبختی و نامیرایی حقیقی را به ارمغان می آورد. اما چگونه باید این ادعا را تفسیر کرد؟ هدف نوشتار حاضر نشان دادن این نکته تفسیری است که برداشت افلاطون از معنای اندرنگری صورت زیبا را باید در بستر برنامه یی اخلاقی، سیاسی و در ارتباط با زندگی عملی یک شهروند دریافت و نه صرفا در قالب برداشتی یکسره انتزاعی و نظری. در بخش نخست این نوشتار، مسئله مورد نظر با بررسی قسمتهای گوناگون سخنان دیوتیما تقریر میگردد و در بخش دوم، با توجه خاص به سخنرانی آلکیبیادس نشان داده میشود که برای فهم برداشت افلاطون از مسئله باید به زوایای گوناگون این سخنرانی توجهی خاص مبذول داشت و نهایتا در نتیجه گیری تفسیر مولف بر اساس خوانشی کلی از محاوره میهمانی و بطور خاص شخصیت آلکیبیادس و سخنان وی، از واپسین عبارات دیوتیما ارائه میگردد.
خلاصه ماشینی:
"/>) بدون اینکه وارد بحث دربارة درستی این تفسیر از اندرنگری نزد افلاطون و ارسطو در کلیت تفکر و آثارشان بشویم، ادعای نوشتار حاضر این است که دستکم در محاورة میهمانی که افلاطون برای اندرنگری جایگاهی بیهمتا و بیبدیل در نیل به نیکبختی قائل میشود، نمیتوان سخن وی را در قالب این قرائت استاندارد ارسطویی، یعنی بعنوان امری صرفا یکسره شخصی، غیرعملی و نظری، درک و فهم کرد.
همانطور که گفته شد، اگر صرفا به سخنرانی دیوتیما نظر کنیم شاید بتوان این تفسیر را با تفسیر غالب از برداشت ارسطویی از اندرنگری هماهنگ دانست؛ یعنی اندرنگری بعنوان فعالیتی که یکسره به والاترین بخش وجودی انسان، یعنی عقل یا تعقل (نوئسیس)<FootNote No="205" Text=" noesis"/>، مربوط میشود و هدفش صرفا پرورش یافتن و تعالی خود این کارکرد اعلای انسانی بصورت نظری صرف است بدون اینکه به جنبههای سیاسی، اجتماعی و اخلاقی آدمی توجه داشته باشد.
اگر دیوتیما در بخش نخست سخنانش اینگونه میگوید که «مهمترین و زیباترین تجلی این حکمت نظم خوب شهرها و خانهها، تدبیر مدن و منازل است و نامهای اینگونه حکمت میانهروی و عدالت است» (209a)، در اینجا نیز او در پی چنین فضیلتهایی هست، اما این بار چنانکه از دل دانش امر زیبا و تماس با حقیقت حاصل شده باشد که منجر به ظهور «فضیلتهای حقیقی» میشوند.
در واقع این روال کلی اندیشة افلاطون است؛ چرا که در نظر وی فضیلتهای گوناگونی که در آثار مختلف به بحث دربارة آنها میپردازد در پرتو دانش درست که در اینجا دانش امر زیباست، معنای واقعی و حقیقی خود را پیدا میکنند؛ برای نمونه در ائوثودموس<FootNote No="206" Text=" Euthydemus"/> (<EndNote No="313" Text=" Plato, Complete Works, edited, with Introduction and Notes, by John M.