چکیده:
تبلیغ دینی، بهمعنای دعوت عالمانه، خالصانه و روشمند مردم بهسوی خداوند و پیامهای او و قراردادن مردم در مدار تقرّب به حق تعالی، بهترین عمل از نگاه قرآن است. مبلّغان دینی باید در ویژگیهای اعتقادی، اخلاقی و رفتاری، پیامبرگونه باشند تا در دریافت و ابلاغ پیام خدا همچون پیامبران موفق باشند. اگر مبلّغان دینی در ویژگیهای اعتقادی و اخلاقی دچار آسیب و کاستی باشند، نمیتوانند در کار خود توفیقی حاصل کنند و آسیبها و کاستیهای مخاطبان خود را برطرف نمایند. مقصود از مسائل اخلاقی مبلغان کاستی ها و رذایل اخلاقی است که یک مبلغ دینی با آنها مواجه است و با وجود آن نمی تواند به وظیفه ی حرفه ای خود عمل کند. مسائل اخلاقی مبلّغان دینی بر اثر عوامل گوناگونی پدید میآیند؛ پارهای از مسائل اخلاقی مبلّغان مستقر، مانند رعایتنکردن امانت در تبلیغ دین، سیاستزدگی و علمزدگی، ناشی از ضعف دانش دینی است، پارهای دیگر، مانند ناتوانی در تأثیرگذاری و تحولآفرینی، برخاسته از ناآراستگی عملی به فضائل دینی و محتوای دین است، دستهای از مسائل، مانند نداشتن خلوص نیّت و عوامزدگی، شهامتنداشتن در ارائۀ پیام الهی و ترس ازدستدادن موقعیت، در مشکلات مالی ریشه دارد و دستهای دیگر، مانند جدّیتنداشتن در ابلاغ پیام دین، رفتارهای تصنّعی، نداشتن مهارتهای لازم تبلیغی و فقدان مهارت مخاطبشناسی، ناشی از فقدان علاقۀ ذاتی به تبلیغ دینی است.
خلاصه ماشینی:
مسائل اخلاقی مبلّغان دینی بر اثر عوامل گوناگونی پديد میآيند؛ پارهای از مسائل اخلاقی مبلّغان مستقر، مانند رعایتنکردن امانت در تبلیغ دین، سیاستزدگی و علمزدگی، ناشی از ضعف دانش دینی است، پارهای دیگر، مانند ناتوانی در تأثیرگذاری و تحولآفرینی، برخاسته از ناآراستگی عملی به فضائل دینی و محتوای دین است، دستهای از مسائل، مانند نداشتن خلوص نیّت و عوامزدگی، شهامتنداشتن در ارائۀ پیام الهی و ترس ازدستدادن موقعیت، در مشکلات مالی ريشه دارد و دستهای دیگر، مانند جدّیتنداشتن در ابلاغ پیام دین، رفتارهای تصنّعی، نداشتن مهارتهای لازم تبلیغی و فقدان مهارت مخاطبشناسی، ناشی از فقدان علاقۀ ذاتی به تبلیغ دینی است.
چنين مبلّغی مخاطبان خود را از دست میدهد؛ زیرا ازیکسو تمایلات سیاسی و جناحی مردم، مختلف است و او نمیتواند رضایت همه را جلب کند، درنتیجه، فقط میتواند با افرادی ارتباط برقرار کند که با او در مسائل سیاسی همعقیده باشند و ازسویدیگر، بهدليل اینکه امروزه همۀ امور تخصصی شده است و مردم سخن غیرمتخصص را نمیپذیرند، سخنان عالم دینی در زمینهای که تخصص ندارد، اعتبار و جایگاه او را متزلزل میکند و درنتیجه، سرمایۀ اصلی او در تبلیغ که اعتماد مردم است، از دست میرود.
اگر مبلّغ خود به گفتههایش عامل نباشد یا رفتار او برخلاف گفتارش باشد، نهتنها نمیتواند تأثیری بر مخاطبان داشته باشد و تحولی در ایشان ایجاد کند، حتی ممکن است بر آنها تأثیر منفی داشته باشد؛ زیرا دوگانگی گفتار و رفتار مبلّغ دینی، در مخاطب اين دوگانگی را ایجاد میکند که اگر آنچه او میگوید صلاح و سعادت است، چرا خود بدان عمل نمیکند.