چکیده:
بلاغة المراد فی طریق الأوراد متنی کهن و ناشناخته با موضوع تعلیم آداب سلوک عرفانی به مریدان است. این کتاب توسّط شخصیّتی ارجمند امّا بینام و نشان از رجال صوفیة قرون هفتم و هشتم هجری قمری خراسان به نام «عیدعاشقِ خَبوشانی» با تخلّص شعری «جشنی» نوشته شده است. کتاب حاوی ویژگیهای دستوری و واژگان و ترکیباتی بدیع از نظم و نثر خراسان است که برخی از آن در سایر آثار ادبی این دوره، تکرار نشده است. از ویژگیهای شاخص این اثر، مدّت تألیف آن است که تماماً در طیّ سه روز به رشتة تحریر درآمده که در متون ادبی از استثنائات است. نویسنده خود از مشایخ صوفی و از شاگردان شیخ حسن شمشیری صوفی شهیر قرن هفتم است. بلندای عرفانی نگاه نویسنده از خلال متن هویداست چنان که گاه نویسنده با پرهیز از افشای اسرار الهی دم فرو میبندد. در این نوشتار تلاش میشود تا ضمن آشنایی با مؤلّف و اثر او، شمّهای کوتاه دربارة سرشت ادبی و مفاهیم فرهنگی این کتاب در کنار مباحث نسخه شناسی و کتابشناسی آن، بیان شود.
خلاصه ماشینی:
(یونگ، 1383: 21) 2-4- گامهای روانشناختی طی شده در روال داستانی منطق الطیر از این لحاظ نقطه اشتراک اولیهای میان یونگ و عارف داستانپرداز ایرانی یافت میشود؛ چرا که که وی نیز در مقدمه مصیبتنامه، داستان خود را با توصیف مشابهی آغاز میکند: قصه چیست از مشکلی آشفتن است وآنچه نتوان گفت هرگز، گفتن است (عطار، 1380: 46) گویی که عطار نیز قالب داستانی را برای طرح تجربههایی برمیگزیند که جز به این روش، به زبان دیگری قابل طرح نخواهند بود.
بدینترتیب وی که عالم معرفت الروح (یونگ، 1378: 295) است و از خردی غریب نسبت به روان آدمی برخوردار، پس از کلام هر یک از این ده پرنده زبان به سخن میگشاید و نقص و کاستی شیوه برخورد آنها با زندگی و وجود را بیان میکند کاری که هدهد در این بخش از گفتگوها انجام میدهد به واقع برداشتن صورتک هنرپیشهای است که توسط کارگردان خودآگاه ذهن یا همان «من» بر چهره روانی گذاشته شده تا رفت و آمدهای فرد را در میان نمایش بزرگ زندگی جمعی تسهیل کند.
بدین معنا که هدهد که خود نمادی از پیر درونی است برای توصیف نسبت سیمرغ و پرندگان باز دست به دامان تمثیل و نماد شده است: (به تصویر صفحه مراجعه شود) چنین کلامی در فضای سایهای منطقالطیر قرار میگیرد که «مجال سخن در آن نیست؛ اما شیخ به گونهای از آن حکایت میکند.
چنان که شیخ نیز در ادامه داستان در شرح احوال مرغان منطقالطیر آورده است: (به تصویر صفحه مراجعه شود) اما حال که چشمانداز روانی فرد وسعت یافته و حسی غریب و نامفهوم از پیوند با چیزی عظیمتر پدیدار گردیده، این رغبت درونی مسیر تفرد و چگونه پیمودن آن را نیز جدیتر خواهد ساخت و گام روانشناختی دیگری را ایجاب خواهد کرد.