چکیده:
خواجوی کرمانی از نامآورترین شاعران ادب فارسی که لحن زیبا و کلام دلنشین او گیرایی و جاذبة فراوانی دارد. از زیباترین آثار وی مثنوی همای و همایون است که شاعر در سرودن آن از شیوة نظامی گنجویپیروی کرده است. وی تلاش کرده است تا در خلال ذکر داستانی عاشقانه، با پرداختن به اسطورهها ـ به عنوان عوامل تمدنساز و پشتوانة فرهنگی یک قوم ـ در حفظ و بقای فرهنگ و تمدن ایرانی گامی موثر بردارد. در این مقاله با روش تحلیلی ـ تطبیقی برآنیم تا با بررسی تطبیقی پارهای از نکات اساطیری موجود در این اثر با اساطیر بینالنهرین، هند، چین و یونان به میزان توجه خواجو به نکات اساطیری در این منظومه بپرداریم، و همچنین از میان انواع گوناگون اسطورهها، دریابیم خواجو از کدام یک بهرة بیشتری برده است. آنچه مسلم است این است که خواجوی کرمانی پس از نظامی گنجوی، بیشتر از شاعران ادب غنایی در آثارش بهویژه در همای و همایون از اسطورهها بهره برده است؛ و در بین انواع گوناگون اسطورهها، به اساطیر مرتبط با نیروها و موجودات فراطبیعی، آیینها و رسومات اساطیری، مکانهای اساطیری، آفرینش کیهانی و آفرینش اهریمنی بیشترین سهم را به خود اختصاص دادهاند.
خلاصه ماشینی:
آنچه مسلم است این است که خواجوی کرمانی پس از نظامی گنجوی، بیشتر از شاعران ادب غنایی در آثارش به ویژه در همای و همایون از اسطوره ها بهره برده است ؛ و در بین انواع گوناگون اسطوره ها، به اساطیر مرتبط با نیروها و موجودات فراطبیعی، آیین ها و رسومات اساطیری، مکان های اساطیری، آفرینش کیهانی و آفرینش اهریمنی بیشترین سهم را به خود اختصاص داده اند.
» (عابدی ١٣٨٦: ٣٧) وی علت سرایش همای و همایون را درخواستی از سوی صدر معظم که او را ابوالفتح کهف بشر و مجد دین (١) میخواند، ذکر می کند: ابوالفتح کهـــف بشــر مجد دین سـر ســرفـرازان روی زمیـن عطا بخش دریــا دل کان نــوال جهانجوی محمـــود مسعـود فال ملاذ امم صـــدر گیتــی پناه جهـــان کــــرم شمـع ایوان شاه جهانجوی با طلعـتی دلگــــشای درآمد چو شمعم به خلوت سرای بگویم حدیثی چو رای تو راست کلیـــد در گنــج معنی تو راست شکــر گرچه از مصـر میآورند به مصر از حدیثت شکـر میبرند به شیرینی آب از شکــر بـرده ای که شیرینی از حـد به در برده ای چرا سـاز طبـع تو بر ساز نیست گر از بینـوایی نواســاز نیسـت (خواجوی کرمانی ١٣٧٠: ٢٣-٢٢) از اصلیترین شاخه های دانش اسطوره شناسی، اسطوره های مرتبط با آفرینش کیهانی است که در آن به ذکر و بیان میزان تأثیر افلاک و انجم در زندگی و سرنوشت انسان ها پرداخته میشود.
» (بهار ١٣٨٦: ٤١٥) در ابیات زیر از قضا همانند موجود زنده ای یاد میشود که ادارة تمامی امور را در دست دارد: خدنگش خطا گشت و بگسست زه قضا گفــت رو تـرک این کار ده (خواجوی کرمانی ١٣٧٠: ٣٠، ب ٦) قضــا را جــوانــی بدانجا فتــاد که بختش جــوان و قضا بنده باد (همان : ٨٨، ب ١) در اساطیر یونان نیز قدرت تقدیر از نکات بسیار مؤثر داستانی محسوب میشود و زئوس در فرهنگ یونانی نقش سرنوشت را ایفا میکند.