چکیده:
با درنگ در شاهنامه با گونهای باور روبهرو میشویم که میتوان آن را اندیشههای گنوسی نام نهاد. این نگرش گنوسی، تفکّری است جهانی که در سده نخستین مسیحیّت رواجی چشمگیر داشته است و در مصر، روم، اسکندریه، جنوب عراق و فرارودان گسترش یافته است و در ایران باید مانویان را نماینده این گروه پنداشت که آرای آنـان در شاهنـامه راه یـافته است؛ چنانکـه ضحّاک شاهنامه جنسیّتی مادینه همچون آز مانویان مییابد و مارهای رسته بر دوش ضحّاک نیز همان فرزندان مردماناند (فرزندان اشقلون و پیسوس) که بنا بر اندیشه مانی اساس اهریمنی دارند و تن آنان دربردارنده آز است که در پیکره دو مار، بر دوش ضحّاک نمایان میشوند و نمیتوان جلوی رشد آنها را گرفت. کیخسرو نیز چهرهای گنوسیوار دارد که در پی آشنایی با هوم پشمینهپوش، نه تنها پادشاهی؛ که جهان را رها میکند و در اثر مردن پیش از مرگ واقعی، آنگونه که مانویان معتقد بودند، زنده پیش یزدان میرود. لهراسب نیز به سرشت اهریمنی جهان آگاه است و از همین روی، نه تنها از پادشاهی؛ که از جهان کناره میگیرد و در آفرینخانه بلخ هیکل میبندد (مرگ عرفانی مانویان/ مردن پیش از مرگ) و مـانند مار امّوی مانوی، در مقابل خورشید نیایش میکند. اسکندر نیز پس از آشنایی با پزشک (گنوسیان بزرگ خود را پزشک میگفتند) روی به گیاهخواری میآورد و از زنان دوری میکند که این کنشها، کردارهایی گنوسی (عرفانی) است.
خلاصه ماشینی:
گویا آیین گنوسی در پیش از مسیحیت دلبستگانی داشته است (کیسپل، 1388: 97)؛ اما در صدر مسیحیت رواج و رونقی چشمگیر مییابد و کسانی چون شمعون مغ (Simon the magus)، نخستین عارف مسیحی و اهل شومرون، والنتین (Valentines) در مصر، روم و اسکندریه، بازیلیدس (Basilides) در اسکندریه، مندائیان در جنوب عراق و خوزستان، ابندیصان در الرها، مرقیون (Marcion) در سینوپ و مانی در ایران، در گسترش آن آیین کوشیدهاند (اسماعیلپور، 1387ب: 14- 31)؛ بنابراین، آیین گنوسی که شیوه و اسرار رستگاری انسان را آشکار میکند و راه رهایی ارواح از ماده و بازگشت به مبدأ نخستین را نشان میدهد (Pueach, 1970:249؛ Asmussen, 1975:6؛ کلیمکایت، 1384: 230) آمیزهای از باورهای فلسفی ـ دینی یهودی، مصری، بابلی، یونانی، سوری و ایرانی است که البته یونانیان تعبیری عقلانی و استدلالی و مردمان مصر، سوریه و ایران، برداشتی عرفانی و شهودی از آن داشتند (هالروید، 1388: 7؛ کیسپل، 1388: 101؛ اسماعیلپور، 1387 الف: 187)؛ بر این بنیان، باید در نظر داشت که این آیین جهانی که بـه رستگاری انسان میانـدیشد، معتقدان خود را بـا وجود آنکـه در حوزههای گوناگون جغرافیایی میزیستهاند، از باورهای مشترک و همانند بهرهمند کرده است که میتوان مهمترین این باورها را در چند محور برشمرد: 1- گنوسیها اگرچه آگاهی یافتن از وحی را برای رستگاری؛ یعنی رهایی از جهان ماده بایسته میداننـد؛ چنانکـه مانی از همـزاد خود، نرجمیک/ Narjamīg، یاد میکند که نخست بار در دوازده سالگی و سپس در بیست و چهار سالگی بر او نازل میشود و مانی از همراهی او با خود و این که تحت حفاظت او است، سخـن میگوید (ابنندیم، 1381: 392؛ Boyce, 1975: 31؛ Tardieu, 2008: 10) این رهایی در سایۀ آیینهایی به دست میآید که از سوی گنوسی انجام میپذیرد (بهار، 1384: 75).