چکیده:
هوشنگ گلشیری، یکی از نویسندگان صاحب سبک و نامآور معاصر است که آثار او به بسیاری از زبانها ترجمه شدهاند. او را پس از صادق هدایت، تاثیرگذارترین داستان نویس ایرانی دانستهاند. گلشیری پایهگذار بسیاری از تکنیکهای نو، در داستان نویسی مدرن بود. او توانست با عرضه شگردهای گوناگون روایی و زبانی، سبکی متفاوت و بدیع را در داستان نویسی معاصر ایران ارائه دهد. با توجه به این اهمیت، هدف از این پژوهش که نگارندگان طی آن، با شیوه کتابخانهای و با روش توصیفی- تحلیلی آثار گلشیری را بررسی کردهاند؛ معرفی تکنیکهای خاص این نویسنده در روایتگری و پرداخت شخصیت است که به دلیل داشتن جنبههای نوآورانه، توانست در زمانه تکرارها و تقلیدها، سهمی بارز در پیشبرد جریان داستاننویسی نوین به خود اختصاص دهد. از مهمترین این شگردها میتوان به شیوه جریان سیال ذهن، بیان نمادین، تمثیل پردازی، استفاده از نثر کهن، توصیف جزئیات اعمال و رفتار شخصیتها، گفتوگو و نیز تبیین حالات درونی و ویژگیهای روانی اشخاص، اشاره کرد.
خلاصه ماشینی:
فاطمه بعد از اشاره به این تمثیل، به طور صریح بیان میکند که منظور از آن زن، خود کریستین است و آدم داستان که یک زن را مسخ کرده، راوی است که با کریستین همینطور رفتار میکرده تا بتواند تفکرات او را حدس بزند؛ به عبارت دیگر، زن را در یک فضای محدود قرار میدهد؛ برای آنکه عکسالعملهای او را پیشبینی کند و داستانش را به پیش ببرد.
مسألهای که در این رمان، برای مخاطب جذاب به نظر میرسد، وجود اختلاف در نثر و زبان شخصیتهاست؛ به عنوان نمونه، در آن بخشهایی که داستان از قول شازده احتجاب روایت میشود، گفتار رسمی و متناسب با دربار به چشم میخورد که سرشار از اصطلاحات و تعبیرات خاص آن زمان است و در آنجا که فخری، ماجرا را حکایت میکند، چون، کلفت خانه است، دیگر از آن زبان سخته و درباری در سخنانش اثری نیست؛ بلکه زبان او ساده و نزدیک به زبان گفتار میگردد.
از آنجا که بسیاری از داستانهای او به شیوۀ جریان سیال ذهن نگاشته شدهاند، بیشتر مطالب محوری از طریق گفتوگوی درونی شخصیتها بیان شده است که بدین ترتیب، خواننده هم به مضمون داستان پی میبرد و هم با شخصیتهای داستان بیشتر آشنا میشود.
محوریت شخصیتهای اصلی که خواننده به دانستن سرنوشت آنها علاقهمند است، به دلیل چهرۀ رؤیایی یا آرمانی آنها نیست؛ بلکه بیشتر به خاطر تأثیراتی است که آنان در زندگی افراد و محیط پیرامون خود میگذارند؛ مثل فخرالنساء در شازده احتجاب، ابراهیم در آینههای در دار، مهدی در کریستین و کید و...