چکیده:
اکثر مضامین و درونمایه داستانهای ادبیات فارسی را اندرزهای اخلاقی تشکیل میدهد. شاعران عارف و اخلاقگرا کوشیدهاند تا مباحث تعلیمی را در لفافه داستان بیان کنند؛ که این امر بهسبب جذابیت و تاثیرگذاری بیشتر داستان بوده است. امیرخسرو دهلوی از عارفان نامدار پارسیگوی هندوستان، در نیمه دوم قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری است. هشتبهشت داستانی غنایی و عاشقانه است که با رویکرد تعلیمی و زبان ساده سروده شده و در مقابل هفتپیکر نظامی گنجهای است. امیرخسرو در سرودن منظومه عاشقانه هشتبهشت هدفی والاتر و بالاتر از بیان قصهای عاشقانه داشته است و هرجا که موقعیت را مناسب میدید، مبانی تعلیمی و اخلاقی را ذکر میکرد. تاکید و ترغیب امیرخسرو در منظومه هشتبهشت به اخلاق اجتماعی بوده و او در اشعارش رفتار و اخلاق خوب را توصیه میکند. در این ابیات اندرزی با بیانی حکمتآمیز و خردمندانه، حال و کار آدمی در عرصه گیتی به سنجش درمیآید و بیوفایی، عهدشکنی، فزونخواهیها و دیگر صفات اهریمنی سرزنش میشود. هدف از تدوین این مقاله آن است که مضامین تعلیمی و انگیزه کاربرد آن در هشتبهشت بررسی شود. از آنجایی که این منظومه از تنوع مضامین اندرزی بسیاری برخوردار است، مقاله حاضر میکوشد تا این محتوای آموزشی را تبیین و تفسیر نماید. به همین دلیل محور کلی این تحقیق، بررسی امکانات معانی نهفته تعلیمی در این منظومه غنایی و علل بهکارگیری آن است.
خلاصه ماشینی:
(اميرخسرو، ١٣٩٠: ١٤٤) اميرخسرو در ادامۀ همين ابيات به دختـرش تـذکر مـيدهـد کـه هرگـز «در» خانـۀ خويش را بر روي هيچ مرد غريبه اي باز نکند هرچند که کوبندة در حضرت خضر نبـي باشد: راه در گـــم کـــن از درون ســـراي ور مثــل خضــر در زنــد مگشــاي (اميرخسرو، ١٣٦٢: ٥٨٩) او در مجموع چند نکتۀ اخلاقي را به دخترش گوشزد ميکند که اهم آن ها به شـرح زير است : ـ هدف از ازدواج دختر، تضمين و تداوم عصمت و پاکي وي است : از عروسي شوي چو در خـور تخـت عصــمتت خــواهم اول آنگــه تخــت (همان : ٥٨٩) ـ او به دخترش تذکر ميدهد که همواره خداپرست و عابد باشد: از منــت آنچــه اولــين پنــد اســت جهد بــــر طاعـت خداونـد اسـت تــا تــواني خداپرســتي کـــــــن وز نياز خـداي مسـتي کـــــــــن بــاش همچــو ديــده عــزت و تــاب باش چون چشم خـويش در محـراب (همان ) ـ هميشه به دنبال طلب نيک نامي و پارسايي باشد: نيــک نــامي طلــب کنــي در پوســت پارســا بــاش و پارســايي دوســت (همان ) ـ از هيچ پنجره و دريچه و روزني به بيرون سرک نکشد: کبــک پنهــان خــرام را بــه وطــن حجــره بايــد چــو بيضــه بــي روزن زن کــه در روزنــش شــتاب بــود بجهـــد گرچـــه آفتـــاب بـــود روزن ار خود چو چشم سوزن توست دان کــه راه بــرون شــد تــن توســت ور تماشــاي روزنــت هــوس اســت روزن چشـم سـوزن تــو بـس اســت (همان : ٥٩٠) ـ در حفظ اموال شوهر بکوشد و از مال شوهرش دزدي نکند: از عروســــان خزينــــه داري بــــه راســــتگويي و راســــتکاري بــــه خـــازني کـــو بـــه دزدي آرد روي دزد گـــويش خزينـــه دار مگـــوي مــرد اگــر يــک قراضــه کــار کنــد زن بـــه کـــدبانويي هـــزار کنـــد چـون ز شـو خـرج زن فـزون باشـد حــال ســامان خانــه چــون باشــد (همان : ٥٩١) ـ با شوهرش باوفا باشد: ذات بـــيجفـــت بايـــدت بنهفـــت بـا همـه طـاق بـاش جـز بـا جفـت بــه وفــا بــا حــلال يــاري کــن نعمـــتش را حـــلال خـــواري کـــن (همان : ٥٩٠) ـ گوشه نشين باشد و همواره پشت بر در خانه و روي به ديوار باشد: پـــا بـــه دامـــان عافيـــت درکـــن رو بـه ديـوار و پشـت بـر در کـن ...