چکیده:
شهر یزد در دورة تیموری یکی از درخشانترین و پررونقترین دوران خود را پشت سرگذاشت. تاریخهای محلی که در این دوران نوشته شدهاند، علاوه بر اینکه خود محصولی از این رفاه هستند، شواهد زیادی از فراوانی ثروت و اقتصاد توسعهیافته را نشان میدهند. پایة اصلی اقتصاد شهر بر تولید و تجارت منسوجات بود. هرچند یزد از کشاورزی خودبسندهای برخوردار نبود، به خاطر موقعیّت جغرافیایی و قرارگرفتن در مسیرهای تجاری، بهویژه مسیر جنوبی منتهی به هرموز، این امکان را یافته بود که در تجارت آن دوران نقش مهمی ایفا کند. برخورداری از موقعیّت باراندازی و بندرگاهی در کنار دستیابی به صنعت و مهارت لازم برای تولید پارچههای ابریشمی و نخی مرغوب و ارائة آن به بازارهای داخلی و جهانی، اقتصادی پویا و فعال را برای این شهر به ارمغان آورده بود. آرامش نسبی و سیاسی طولانیمدّت در دوران حکومت امیرچقماق زمینه را برای این رشد و بالندگی فراهم کرده بود. آشفتگیهای سیاسی اواخر حکومت شاهرخ، نزاعها و درگیری بین مدعیان سلطنت پس از مرگ شاهرخ، اجحافات مالیاتی و بلایای طبیعی برای مدّتی این توسعه و بالندگی را دچار رکود و وقفه کرد. بررسی اقتصاد شهری یزد و دلایل این رونق و شکوفایی به روش توصیفی و تحلیلی از اهداف این پژوهش است.
خلاصه ماشینی:
هدف از این نوشتار بررسی شیوه های تولیدی و معیشتی زراعی، کالایی و مبادله ای یزد، به عنوان اساس اقتصاد شهری، در دوران حکومت تیموریان است ؛ بدین سان پژوهش حاضر با شیؤە مطالعۀ کتابخانه ای و روش توصیفی-تحلیلی درصدد پاسخگویی به این سؤال اصلی است که وضعیت اقتصادی شهر یزد در دوران تیموری چگونه بوده است ؟ در پایان ، این نتیجه اولیه حاصل شده است که در این دوران موقعیت جغرافیایی یزد، به عنوان نقطۀ تلاقی چندین راه تجاری، این شهر را به مرکز تجمع بازرگانان و صنعتگران تبدیل کرده و علاوه بر برخورداری از موقعیت باراندازی و بندرگاهی، دستیابی به صنعت و مهارت لازم برای تولید پارچه های ابریشمی و نخی مطلوب و ارائۀ آن به بازارهای جهانی، اقتصادی پویا و فعال را برای این شهر به ارمغان آورده بود.
وقفنامه ها علاوه بر اینکه بر املاک وقفی تأکید دارند، وجود مالکیت خصوصی را نیز نشان میدهند، اما مهم ترین فعالیت در امور زراعی مربوط به پرورش درختان توت و کرم ابریشم بود که توسعۀ زیادی یافته بود و بخشی از مواد خام مورد نیاز صنعت پارچه بافی پیشرفتۀ یزد را تأمین میکرد که در ادامه به آن پرداخته میشود.
متأسفانه از ساختار و چگونگی تشکیلات اصناف در شهر یزد اطلاعاتی در کتب تاریخی این دوران نیامده است ، اما در تاریخ جدید یزد، کاتب یزدی از فردی به نام روح الله مولانا فرج ، به عنوان مقتدای صنف دباجان یاد میکند (١٣٨٦: ١٩٨).