چکیده:
پژوهش حاضر به بررسی مهاجرت نیروی کار ایرانی به قفقاز در نیمة دوم قرن نوزدهم تا انقلاب مشروطه و نقشی که آذربایجان در اینخصوص ایفا نمود میپردازد. در این راستا مقاله با تکیه بر منابع معتبر داخلی و خارجی و با در پیش گرفتن روش توصیفی تحلیلی، در پاسخ به مسائلی چون چرایی مهاجرت نیروی کار به قفقاز و سهم آذربایجان در آن، نشان میدهد آذربایجان مرکز اصلی صدور نیروی کار مهاجر به قفقاز بود که این وضع به نوبة خود از طرفی پیامد رکود اقتصادی سراسری ایران، افت جایگاه آذربایجان در نتیجة تغییر راههای بازرگانی، جمعیت زیاد و عدم ظرفیت اقتصاد این ولایت در جذب نیروی کار بومی، و از طرف دیگر نتیجة طبیعی زمینههای پرجاذبة اشتغال در آنسوی مرزها و بویژه قفقاز بود.
خلاصه ماشینی:
در این زمینه، مقاله با تکیه بر منابع معتبر داخلی و خارجی و با درپیشگرفتن روش توصیفی ـ تحلیلی، در پاسخ به مسائلی چون چرایی مهاجرت نیروی کار به قفقاز و سهم آذربایجان در آن، نشان میدهد آذربایجان مرکز اصلی صدور نیروی کار مهاجر به قفقاز بود که این وضع بهنوبة خود ازسویی پیآمد رکود اقتصادی سراسری ایران، افت جایگاه آذربایجان درنتیجة تغییر راههای بازرگانی، جمعیت زیاد، و عدم ظرفیت اقتصاد این ولایت در جذب نیروی کار بومی، و ازسویدیگر، نتیجة طبیعی زمینههای پرجاذبة اشتغال در آن سوی مرزها بهویژه قفقاز بود.
ازدیدگاه تاریخی نیز جابهجایی جمعیت در بطن جامعه یا مهاجرتهای جمعی به مناطق همجوار، امر غیرمعمول و ناشناخته و پدیدهای تازه نیست و مهاجرت بهصورت فردی یا گروهی برای یافتن شرایط مناسب زندگی، بخشی از تاریخ اجتماعی ایران را تشکیل میدهد (قلیزاده 1391: 141)؛ اما در سدة نوزدهم گونة خاصی از مهاجرت روی داد و آن مهاجرت نیروی انسانی جویای کار به خارج از کشور بود.
هرچند آذربایجان نیز همچون هر ولایت ایرانی دیگر جزئی از این سرزمین بهشمار میآمد، اما نباید جایگاه سیاسی و اقتصادی خاص آن را، ازجمله اینکه تبریز ولیعهدنشین بود و یکی از اصلیترین مراکز واردات و صادرات کالا محسوب میشد، نادیده گرفت.
او بر این عقیده است که کاهش تجارت و رکود اقتصادی بلندمدت آذربایجان را به منبع صدور نیروی کار برای صنایع قفقاز تبدیل کرد (یزدانی 1391: 98- 99).