چکیده:
متناقضنمای محتوایی، کلامی است که در آن خود مفاهیم دارای تناقض بوده و با هر زبانی بیان شود، باز هم، تعجبانگیز و متناقض به نظر میرسد، مثلا اگر به جای «آزادی را گرفتاری دانستن» «گرفتار رهایی» و به جای «بیگناهی را گناه شمردن» «جرم بیگناهی» آورده شود، باز هم متناقضنما میشوند. اینگونه متناقضنماها به خاطر زیباییآفرینی گفته نشده، بلکه هدف سخنور در آن، بیان و ارائة واقعیتهاست، این واقعیتها در نگاه نخست شگفت-انگیز و غیرمنطقی به نظر میرسد، امّا در حوزه سنتهای ادبی چنین سخنانی دارای توجیهات دلانگیزی هستند. در این جستار اقسام متناقضنماهای محتوایی و عوامل شکلگیری آنها مورد نقد و بررسی قرار گرفته و سعی شده است، روشن شود که کشف و تحلیل این هنرسازه، چه کمکی در روند عمل فهم، میتواند به خواننده بکند؟ شیوه پژوهش در این مقاله، براساس نحوه کاربرد مصداقهای این شگرد ادبی در آثار مهم عرفانی و سبک هندی و ملاحظه دیدگاههای صاحبنظران و دریافت شخصی نگارنده از این هنر بلاغی صورت گرفته است.
خلاصه ماشینی:
شاخصها و معیارهای تشخیص متناقضنماهای محتوایی از زیباییشناختی: در متناقضنماهای محتوایی، خود مفاهیم و محتواها، دارای تناقض هستند که نشان دادن اینگونه مفاهیم، جز از طریق متناقضنما میسر نیست و با هر زبان، کلمه، ترکیب و تعبیری بیان شوند، باز هم تعجبانگیز و متناقض به نظر میرسند؛ مثلا اگر به جای «آزادی را گرفتاری دانستن»، «گرفتار رهایی»؛ «بیکاری را کار شمردن»، «پیشهی بیپیشگی»؛ «بیگناهی را گناه شمردن»، «جرم بیگناهی» و به جای «سعادت غمناک»، «خوشبختی اندوهناک» آورده شود، باز هم متناقضنما میشوند؛ اما در متناقضنماهای زیباییشناختی، شاعران میتوانستند سخن خود را به شکل ساده و غیرمتناقضنما هم بیان کنند؛ مثلا میتوانستند به جای «تقریب جدایی»، «فرارسیدن جدایی»؛ «جمع پریشان»، «گروه پریشان»؛ «طوفانی بودن آرامش»، «زیاد بودن آرامش» و به جای «نوای بینوایی»، «نوای بیچارگی" بیاورند؛ اما عمدا به صورت متناقضنما آوردهاند تا توجه خواننده به سوی سخن متناقضنما، جلب و شگفتی او برانگیخته شود و در نتیجه، خواننده برای دریافت حقیقتی که در ورای ظاهر متناقض است، کنجکاوی و تلاش و تأمل بیشتری کند.