چکیده:
بنا بر علل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، اهتمام به نسب در میان بسیاری از ملل جایگاه و اعتبار ویژهای داشت. نیاز اعراب به شناخت تبار خود و بسترهای فکری و فرهنگی موجود در سنتهای رایج در قلمرو اسلامی زمینه رونق نسبنامه نگاری را، به ویژه از قرن سوم هجری، در میان مسلمانان فراهم کرد و دانشی مستقل موسوم به «علم الانساب» در تمدن اسلامی پدید آورد که در قرون متمادی از پویایی و اهمیت چشمگیری برخوردار بود. نسبشناسی و ارتباط آن با تاریخ میتواند محمل پژوهشهای مفیدی در حوزه فعالیتهای میانرشتهای باشد. نوشتار حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی این پرسش اصلی را درافکنده است که نسبشناسی چه جایگاه و کارکردی در مطالعات تاریخی دارد. بر این اساس، با تبیین جایگاه تاریخی نسبشناسی، کارکردهای این دانش در تاریخ اسلام بررسی و تحلیل میگردد.
خلاصه ماشینی:
نياز اعراب به شناخت تبار خود و بسترهاي فکري و فرهنگي موجود در سنت هاي رايج در قلمرو اسلامي زمينه رونق نسب نامه نگاري را، به ويژه از قرن سوم هجري، در ميان مسلمانان فراهم کرد و دانشي مستقل موسوم به »علم الانساب« در تمدن اسلامي پديد آورد که در قرون متمادي از پويايي و اهميت چشم گيري برخوردار بود.
تاريخ نگاري ابن خلدون هم چنان که از حيث روشي و معرفتي شاخص است از جهت اهتمام به نسب در فهم تاريخ نيز جايگاه برجسته اي دارد.
در واقع به کمک دادههاي منابع تاريخي ميتوان از جايگاه ديني ، سياسي ، فرهنگي صاحب مزار آگاه شد، به ويژه با بررسي اطلاعات مندرج در منابع انساب ميتوان به صحت و سقم نسب نامه صاحب مزار پي برد؛ به عنوان مثال، آنچه در المجدي درباره مزار ابوالحسن محمد بن احمد بن حسن التج در مصر آمده، در خور ذکر است ،٤٢ و نيز اشاره ابن طباطبا به مزار احمد بن قاسم بن احمد شعراني بن علي عريضي بن امام صادق)ع( در مقبره مالون قم .
نتيجه دانش نسب شناسي به عنوان شاخه اي از تاريخ يا دانشي مستقل در تمدن اسلامي از اهميتي چشم گير برخوردار بوده و فوايد بسياري در زمينه شناخت هويت ، اسم شناسي، مزارشناسي و مشروعيت بخشي به حاکمان در برداشته است .