چکیده:
علم دینی، یکی از مسایل کلامی نوپدید است که در باب رابطه علم و دین مطرح شده است. چیستی، امکان، چرایی و چگونگی دستیابی به آن، مهمترین مباحث مطرح در این مساله است که دیدگاه های متفاوت و بعضا متعارضی درباره آنها اظهار شده است. ماهیت و چیستی علم دینی از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ چرا که بر سرنوشت مباحث دیگر مربوط به علم دینی تاثیر میگذارد. کسانی، تنها معنای معقول و مقبول علم دینی را، دینداری عالم دانستهاند، که بر اساس آن، وصف دینی برای علم، مجازی خواهد بود. برخی دیگر، ملاک دینی بودن علم را دینی بودن متعلق و مکشوف علم قلمداد کرده اند که هرگاه عالم به این که مکشوف و متعلق علم، مراد خداوند یا قول و فعل الاهی است ایمان داشته باشد، علم دینی خواهد بود. استنباط نظریههای علمی از منابع دینی، دینی و الاهی بودن انگیزه و اراده عالم، ارتباط و هماهنگی طبیعت شناسی با علم مابعدالطبیعه، سازگاری نظریههای علمی با آموزهها و تعالیم دینی، یا مخالف نبودن آنها با آموزهها و تعالیم دینی، ملاکهای دیگری است که برای دینی بودن علم بیان شده است، عدهای نیز دینی بودن جهان بینی عالم را ملاک دینی بودن علم شمردهاند که بر فرضیه های علم، یا تعبیر و تفسیر دادهها و یافته علمی، یا جهت گیری عملی عالمان، یا بینش و نگرش عالم به موضوع مورد پژوهش و روش پژوهش علمی و سرانجام نتیجه تاثیر میگذارد. در نوشتار پیشرو، این دیدگاهها نقل و نقد شده و دیدگاه مورد قبول تبیین گردیده است.
خلاصه ماشینی:
ارزیابی دو اشکال مزبور بر وجه یاد شده، برای به کار گیری وصف دینی برای علم، وارد نیست؛ زیرا مقصود از آن، تعریف دین یا علم و توسعه در معنای آن دو نیست، تا گفته شود ملاک و شاخص دین، اراده تشریعی خداوند است نه اراده تکوینی، و انگیزه و هدف دانشمند در ماهیت و حقیقت علم دخالتی ندارد و آن را تغییر نمیدهد، بلکه مقصود بیان جهت و مناسبتی است که انتساب عرفی علم به دین را توجیه و تبیین کند، و در این باره لازم نیست که آن جهت و مناسبت در ماهیت و حقیقت دین یا علم تغییری پدید آورد، و از ذاتیات و مقومات آن دو باشد، بلکه هرگونه ارتباط و انتساب مورد قبول عرف، کافی است؛ هر چند مجازی و بالعرض باشد.
نقد این وجه در توصیف علم به وصف دینی از جنبه ادبی و عرفی، اشکالی ندارد، ولی در حل مساله «علم و دین» که پیش از هر چیز ناظر به علوم تجربی طبیعی و انسانی است، راهگشا نخواهد بود؛ زیرا شرط تحقق علم دینی بنابراین وجه آن است که برای استنباط و اثبات مسایل آن، مستندات معتبر و کافی در منابع وحیانی (کتاب و سنت) وجود داشته باشد، همان گونه که در مورد اعتقادات، اخلاق و احکام دینی، چنین مستنداتی یافت میشود.
به عنوان مثال، ممکن است گفته شود در شرع مقدس اسلام، استفاده از روش عقلی برای استنباط معارف و احکام دین مورد تأیید بلکه تاکید قرار گرفته است، و فهم عقل در علوم شرعی مانند فقه، حجت دانسته شده، محصول آن، علم دینی نامیده میشود.