چکیده:
تاریخنگاری رنسانس، همانند سایر وجوه این نهضت فرهنگی و ادبی، در پی احیای فرهنگ و تمدن یونان و روم باستان بود. از زمان جنگهای ایران و یونان، بربرخواندن غیریونانیها متوجه ایرانیها شد و در هویتسازی تاریخی آنها، به ابداع مفهوم «دیگری» انجامید. این در حالی است که تفکر فلسفی یونانیها، ایرانیها را صاحبان خِرد و حکمت دانسته و شیوﮤ حکومتداری آنها را ستوده بود.
تاریخنگری و تاریخنگاری رنسانس در وجوه مختلف، از اندﻳﺸﮥ یونانی و رومی ﺗﺄثیر پذیرفت؛ اما در ارتباط با موضوع و جایگاه ایران در تاریخ باستان و دورﮤ معاصر، از مکتب فلسفی سقراط و شاگردانش پیروی کرد. ترﺟﻤﮥ کوروپدیا اثر گزنفون بهجای تواریخ هرودوت، در این زمینه تأثیرگذار بود. علاوهبراین، ازیکسو گرایش تاریخنگاری رنسانس به تاریخ سیاسی و تاریخ ملی و ازسویدیگر تحولات سیاسی در آسیای غربی، ازجمله فرمانروایی تیمور و اوزونحسن آققویونلو بر ایران، در تحول رویکرد تاریخنگاری رنسانس به ایرانیها تأثیر بسزایی داشت.
این پژوهش به روش توصیفیتحلیلی در صدد است چرایی و چگونگی «تداوم» و «تحول» در اندﻳﺸﮥ تاریخی رنسانس را در مقایسه با دوران پیش از آن، در ارتباط با جایگاه تاریخ و تمدن ایران بررسی کند.
Renaissance historiography، like other aspects of this cultural and literary movement، sought to revive ancient Greek and Roman culture and civilization. Since the Greco-Persian wars، Greeks used the term barbarian for all non-Greek-speaking individuals، including Persians، and this led to the invention of the concept of "others" in their historical identification. This is while wisdom and the way of Persian governance were praised in Greek philosophical thoughts. Historical thoughts and Renaissance historiography were influenced by Greek and Roman thoughts in various ways; meanwhile، it followed the philosophical school of Socrates and his disciples in relation to the subject and status of Persia in ancient history and contemporary period. The translation of the Cyropaedia from Xenophon، Instead of Herodudt's works was influential in this regard. In addition، on the one hand، the trend of Renaissance historiography to political and national history، and on the other hand، political developments in Western Asia، including the rule of Timur and Ozon Hassan Agh Qoyunlu on Persia، had a significant impact on the evolution of the Renaissance historiography approach toward Persians. In relation to the position of Persian history and civilization، the aim of this descriptive-analytical study is to examine the nature and the way of presenting "continuity" and "developments" in the historical thoughts of the Renaissance from the preceding period.
خلاصه ماشینی:
ازآنجاکه بعضی از مهمترین آثار اومانیستهای ایتالیایی به لاتین نگاشته شده و تاکنون به سایر زبانهای اروپایی ترجمه نشده است، برگردان مطالب مهمی از آنها در این اثر، اهمیت آن را برای پژوهش حاضر دو چندان کرده است؛ البته در دهههای اخیر، در زﻣﻴﻨﮥ مطالعههای مربوط به «شرقشناسی» در ابتدای دورﮤ مدرن اروپا، پژوهشهای چشمگیری صورت گرفته است که دیدگاه اروپاییها را به مسلمانان، بهویژه ترکها، دربرمیگیرد.
برای فهم و مقاﻳﺴﮥ بهتر تاریخنگاری رنسانس با دوران پیش از آن، ضروری است بر نگرش تاریخی اروپاییها به ایران در دورﮤ یونان و روم و سدههای میانه مروری کلی داشته باشیم.
اومانیستهای رنسانس به مطاﻟﻌﮥ ادبیات کلاسیک و آثار مورخان یونانی و رومی روی آوردند؛ اما بهنظر میرسد رویکرد تاریخی اومانیستها به روابط ایران باستان با جهان یونانیرومی و همچنین برداشت آنها از جایگاه ایران در تاریخ جهان با مورخان یونانی همسو نبود؛ بلکه از فیلسوفان سقراطی، یعنی افلاطون و گزنفون، متأثر بود.
در سراسر تاریخ باستان و سدههای میانه، نگاه به شرق در جایگاه سرزمین دشمنان غربی و مسیحی بر اندﻳﺸﮥ تاریخی و سیاسی جهان عصر کلاسیک و مسیحیت غربی سایه افکنده بود؛ اما تاریخنگاری دورﮤ رنسانس، ایرانیها را از سایر ملتهای شرق متمایز کرد و ایران باستان را در شمار تمدنهای بزرگ جهان قرار داد.
بااینحال تاریخنگاری رنسانس به علت علاقهمندی به کشف و شناخت گذﺷﺘﮥ ملتها و بهکارگیری آن در وقایعنگاریهای سیاسی، به تاریخ و تمدن ایران باستان توجه کرد و ارتقاء جایگاه آن را در میان ملتهای گذشته و حال در دستور کار خود قرار داد.