چکیده:
خراسان به دلایلی چون دوری از مرکز خلافت، همواره مرکز تصوف بوده است، چنانکه شیعیان و معارضان سیاسی نیز به آن توجه داشتهاند. تصوفی که امروزه از آن یاد میشود، حاصل واکنشهای مکتب خراسان در برابر ابنعربی و شارحانش، چه در سلوک و چه در نظر (وحدت وجود)، است. نوع سلوک مشایخ خراسان در اندیشههای نظری ایشان تأثیرگذار بوده است. از این رهگذر، تفاوتهایی مبنایی و اساسی بین خود و مکتب ابنعربی مییافتند. پیدایش روش «وجه خاص» پس از روش «سلوک شطّار» فقط با بررسی این گونه از تفاوتها توجیهپذیر خواهد بود. دیگر وجوه افتراق، در برابر تفاوتهای چشمگیر نظری و سلوکی، رنگ میبازند و در نتیجه، بر عمق مخالفتهای ابتداییِ عرفان خراسان با ابنعربی و شارحان افزوده میشود. برای نشاندادن تفاوتها در حوزه سلوک، در این پژوهش ابتدا سلوک در عرفان خراسان و آنگاه سلوک در مکتب ابنعربی بررسی و مقایسه شده است. ثمره این مقایسه، رخنمودنِ تفاوتهایی است که علیرغم غلبه قاطع عرفان نظریِ ابنعربی، تشخص و استقلال مکتب خراسان را دستکم در ساحت سلوکی ثابت میکند.
خلاصه ماشینی:
آیا محدود به قرون دوم و سوم میشوند یا آنکه خاستگاهی فراتر از این داشتهاند؟ تا چه میزان میتوان آموزههای پیش از اسلام را در پیدایش ایشان دخیل دانست؟ و بسیاری از پرسشهای دیگر که عینا درباره تاریخچه نامعلوم پیدایش کرامیان نیشابور (پیروان محمد بن کرام)، اهل فتوت در حدود قرون دوم و سوم، حکیمیان بلخ (پیروان حکیم ترمذی)، سیاریان مرو (پیروان ابوالعباس قاسم بن عبدالله)، مطوعه، و ویژگیهای ناشناخته آنها نیز مطرح است؛ از جمله: تفاوت آنها با یکدیگر چیست و از همه مهمتر اینکه چه چیزی طریقتهای باطنی و عرفانی خراسان را از تصوف عراق و شام متمایز میکند؟ ابهاماتی از این دست، پژوهشگر را وامیدارد برای نشاندادن استقلال عرفان خراسان، بهویژه پس از مکتب فراگیر ابنعربی، بیشتر به مبانی نظری و سلوکی عرفان خراسان تکیه کند.
از این نظر، سلوک خراسان بیشتر ناظر به مراتب نفس، طبع، نفس، قلب و روح، تا سر، خفی و اخفی (نجمالدین رازی، 1365: 117 و 121؛ العجم، 1999: 808) است به انگیزه تزکیه نفس (قد أفلح من زکیها؛ شمس: 9) و کشف حجاب انیت و هستی؛ چنان که حلاج سرود: بینی و بینک إنی ینازعنی فارفع بلطفک إنی من البین (حلاج، 1394: 299) گرچه برخی، مراتبی چون عالم طبع، مثال، روح، سر و ذات را همان حجابهایی دانستهاند که سالک باید از آنها عبور کند (بحرالعلوم، 1360: 129) اما آنچه در سلوک خراسانی مشهور است، نظریه سلوک در هفت مقام با راهنمایی پیر است که ابونصر سراج آورده است: توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا (سراج، 1380: 86).