چکیده:
ابوسعید ابوالخیر از عرفای بزرگ قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم هجری است که مانند برخی از دیگر عارفان و صوفیان، اثر مکتوبی از خود باقی نگذاشته است و آنچه از سخنان او که به ما رسیده است حاصل کوشش یاران و مریدان وفادار اوست که در جمعآوری سخنان و احوال او اهتمام ورزیدهاند. رباعیات ابوسعید، بخش ارزشمندی از گنجینه ادب فارسی است و نمایانگر جزئی از تاریخ تحول زبان در قرن پنجم و ششم هجری است. در این جستارکوشش شده تا با رویکرد زیباییشناسانه و ساختاری، زبان رباعیات ابوسعید مورد بررسی قرار گیرد. بر این اساس زبان رباعیات در چهار بخش آوایی، واژگانی، ترکیب و صورتهای نحوی واکاوی و تحلیل شده است.
Abu-Saeed Abu-Al-Kheir is one of the great mystics of the fourth century and the first half of the fifth century, which, like some other mystics and Sufis left no written work from himself and those words of him which is received to us is the result of efforts of his friends and his loyal disciples who try to collect his words and statuses. The quatrains of Abu-Saeed are valuable part of Persian literature treasure and represent a part of language evolution in the fifth and sixth centuries of Hegira. In this query it is tried to study Abu-Saeed quatrains language with an aesthetic and structural approach. On this basis, quatrains language is analyzed and studied in four parts of phonetic, lexical, synthesis and syntactic aspects.
خلاصه ماشینی:
بوسعید تنها در تصویرسازی از قدرت ترکیب¬سازی واژه¬ها بهره گرفته است و ترکیب¬های اضافی، از نوع اضافة تشبیهی و استعاری، شاخص¬ترین وجه او در این رکن اساسی کلام بود: تا درد رسید چشم خونخوار تو را یارب که ز چشم زخم دوران هرگز خواهم که کشد چشم من آزار تو را دردی نرسد نرگس بیمار تو را آن روز که آتش محبت افروخت از جانب دوست سر زد این سوز و گداز عاشق روش سوز ز معشوق آموخت تا در نگرفت شمع، پروانه نسوخت از نخل ترش بار چو باران می¬ریخت از حسرت خاک پای آن تازه نهال وز صفحة رخ گل به گریبان می¬ریخت سیلاب ز چشم آب حیوان می¬ریخت تیری ز کمان خانة ابروی تو جست خوش¬خوش ز دلم گذشت و می¬گفت به ناز دل پرتو وصل را خیالی بربست ما پهلوی چون تویی نخواهیم نشست خیام تنت به خیمه می¬ماند راست فراش اجل برای دیگر منزل سلطان روحست و منزلش دار بقاست از پا فکند خیمه چو سلطان برخاست گنجم چو گهر در دل گنجینه شکست هر شعلة آرزو که از جان برخاست رازم همه در سینة بیکینه شکست چون پارة آبگینه در سینه شکست دنیا به مثل چو کوزة زرین است تو غره مشو که عمر من چندین است گه آب درو تلخ و گهی شیرین است کین اسب عمل مدام زیر زین است 5ـ2ـ زیبایی نحو کلام یکی از ویژگیهای اساسی و مهم آثار هنری سادگی زبان و نحو کلام است.