چکیده:
در این مقاله قصد نگارنده این است که هنر شاعری عبدالرّزّاق بیگ دنبلی، متخلّص به مفتون را در دو منظومة عاشقانهاش از زوایای مختلفی از قبیل عاطفه، تخیل، موسیقی، زبان و شکل مورد بررسی قرار دهد و توان شعری، میزان تقلید یا ابتکار، و در نهایت درجة اعتبار و اصالت شعر او را با تکیه بر شواهد گوناگون آشکار سازد. و در ضمن این تحلیل، خوانندگان آثار ادبی را با دو مثنوی فوق-که اخیرا به زیور تصحیح آراسته شدهاند- آشنا گرداند
خلاصه ماشینی:
شعر عبدالرزاق بیگ دنبلی ، گذشته از سایر جنبه های موسیقایی کلام -که شرح آن ها گذشت - از نظر موسیقی معنوی نیز تشخص خاصی دارد؛ خصوصا در مثنوی نـاز و نیـاز کم تر بیتی می توان یافت که در آن یک یا دو مورد از این مظاهر موسیقی معنوی وجـود نداشته باشد: مراعات نظیر: گفتــــی و شــــنیدی از ره هــــوش امــا نــه بــه ایــن زبــان و ایــن گــوش (دنبلی ، ١٣٨٨، ب٩١) سیاقۀ الاعداد: هــوش و دل و صـبر و طاقـت و دیــن آرام و قـــــرار و عـــــز و تمکـــــین (همــان ، ب٣٢٧) تنسیق الصفات : دیدم که جهان نه جای شادیــست منزلگـــــه حـــــزن و نامرادیـــــست (همان ، ب١٦١) تلمیح : جمـــال یوســـف کنعـــانی آراســـت زلیخا را به مصر آشفته دل خواست (همان ، ١٣٦٨، ب٩) ٤- زبان : یکی از عناصر بسیار مهم در شعر است ؛ به این معنی که عاطفه و تخیـل در شعر، نیازمند زبانی هستند که ظرف ارائۀ آن ها باشد (شفیعی کدکنی ، ١٣٨٣، ٣٩٣).
از آنجا که دورة زندگی این شاعر، مصادف با سـبک بازگـشت ادبـی در شـعر فارسـی است ، رجوع به سبک سخن و شعر پیشینیان ، امری طبیعی است ، و مهم تـر ایـن کـه در بررسی های آثار ادبی این شاعران ، مهم ترین جنبه ای که مد نظر محققان قـرار مـی گیـرد کیفیت رجوع و تقلید آنان از شاعران سبک های خراسانی ، عراقی و آذربایجانی اسـت ؛ بـه این معنی که کمال مطلوب کار این شاعران در این است که چقدر توانـسته انـد از عهـدة احیای زبان و بیان پیشینیان خود برآیند و در این راه تا چه اندازه ای توفیق داشـته انـد؟ بنابراین حالا با در نظر گرفتن این شرط ، به نقد و بررسی زبان شـعری عبـدالرزاق در دو مثنوی ناز و نیاز و سلیم و سلمی می پردازیم .