چکیده:
آنچه مطمح نظر ماکیاولی، متفکر بزرگ سیاسی سدههای پانزدهم و شانزدهم ایتالیا بوده است، این مهم بود که چگونه میتوان روش های اجرایی و درست به دست داد، تا بدان دست آویز، ایتالیا و فلورانس را از هجوم ویرانی و تباهی نجات داد. بدین ترتیب، ماکیاولی به واقعگرایی و مصلحت اندیشی در نظریات خویش به عنوان دو رکن اساسی در امور سیاسی، توجه عمده نمود. باید گفت که خواجه نظام الملک نیز با عنایت به واقعیت و مصلحت به موضوع سیاست می پرداخته و از این طریق سعی در یکپارچه نمودن قلمرو سلجوقی داشته است. توجه به تشکیلات سیاسی و سیستمی کردن آن، نشان از نگاه متجددانه خواجه به موضوع سیاست دارد. با این حال، آنچه از نظریه ماکیاولی محقق شد، شکل گیری وحدت ملی و مصلحت عمومی بود، ولی ازنظریه خواجه گرایش به استبداد و مصلحت شخصی به دست آمد که تا دیرزمانی تفکر سیاسی مسلط در ایران بوده است. در این نوشتار علاوه بر موارد تشابه در نظام اندیشه ماکیاولی و خواجه، به تفاوت ها نیز اشاره خواهیم نمود. درواقع باید توجه داشت که به رغم تفاوت بین تفکر شهودگرای ایرانی و عقلگرای غربی، شباهت های زیادی بین اندیشه های خواجه و ماکیاولی وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
مصلحت بینی و واقع گرایی در اندیشه های سیاسی ماکیاولی و خواجه نظام الملک 2 محمدجواد سام خانیانی ١ عباس خائفی تاریخ دریافت ١٣٩٥/١١/٢٠ تاریخ پذیرش ١٣٩٦/٥/٢٣ چکیده آنچه مطمح نظر ماکیاولی، متفکر بزرگ سیاسی سده های پانزدهم و شانزدهم ایتالیا بوده است ، این مهم بود که چگونه میتوان روشهای اجرایی و درست به دست داد، تا بدان دست آویز، ٢٢٥ ایتالیا و فلورانس را از هجوم ویرانی و تباهی نجات داد.
بدین ترتیب ، خواجه نظام الملک جهت مقابله با این سنن و تفکر، از اندیشه سیاسی ایران باستان تأسی میپذیرد که از ویژگیهای بنیادین آن گرایش به حکومت متمرکز است .
وی با اینکه شاه را به تظلم خواهی فرا میخواند و از سیاست ملکان عجم و بزرگان دین در دادگستری سخن میگوید که آنها به شخصه و به تن خویش قضا کرده اند،(نظام الملک طوسی،٤٩:١٣٥٨) اما در عین حال توصیه میکند که از انبوه شدن متظلمان بر درگاه جلوگیری شود؛ چراکه این توهم را شکل میدهد که بر درگاه پادشاه ، ستم عظیمی صورت میگیرد.
وجوه نظریه قدرت و مصلحت ماکیاولی در سیاست نامه خواجه نظام الملک ١- بهره گیری از خشونت و ارعاب برای مطیع نمودن مردم از نگاه ماکیاولی پادشاه باید با قدرتی بی چون و چرا به حفظ و افزایش قدرت دست یابد؛ چیزی که میتوان آن را شدت عمل نامید.
»(نظام الملک طوسی،٢١٧:١٣٥٨) درواقع خواجه همچون ماکیاولی بر این نظر بود که شاه باید دارای استقلال رأی و ٢٤٢ اقتدار و صلابتی بیچون و چرا در اداره امور باشد.