چکیده:
پست مدرنیسم به عنوان رویکردی با هدف تقابل با مدرنیته و نقد آن، با مبانی فلسفی جدیدی شروع به ارائهی شیوهی جدیدی برای اندیشیدن به جهان را فراهم آورد. فوکو، از جملهی اندیشمندان این دوره، با نگاهی بسیار متمایز، و البته ریشه دوانیده در متفکران مدرن و حتی ماقبل آن، اصطلاحاتی را وارد عرصهی مطالعات علوم اجتماعی کرد که گفتمان جدیدی را در این حوزه، باعث شد. اگر چه وی با قدرت و معرفت درگیر است، اما مسئلهی او اساسا کاوش پیرامون "سوژه" است. پرسشی که در این جستار به آن پرداخته ایم آنست که "اساسا نوع نگاه فوکو دربارهی حاکمیت و جامعه چیست و آیا فوکو به اصالت به این مقولات پای بند است؟". برای پاسخ گویی به این پرسش از روش اسنادی-کتابخانه ای در مقام گردآوری داده ها و از روش تحلیل محتوای کیفی در مقام تحلیل و داوری داده ها استفاده شده است. مقولهی قدرت که اساسا محور تحلیل های تاریخی و تبارشناسانهی وی است به عنوان چارچوب و معیار هرآنچه که رخ داده است و در گفتمان ها بازگو شده است، معرفی می شود. این قدرت کاملا شبکه ای و مویرگی در تمامی روابط و نهادهای اجتماعی ریشه دوانیده است. از انواع قدرتی که فوکو معرفی می کند، می توان نتیجه گرفت که حاکمیت و مسئلهی حکومت رانی تنها یکی از انواع قدرت است. نهایتا با توصیفی که از سوژه ارائه می شود می توان نتیجه گرفت که حتی در خردترین تحلیل های تبارشناسانهی وی، قدرت به عنوان شکل دهندهی همهی ابژه ها و حتی تصور سوژه بودن، اعمال می شود و او نظریه ای کلان ارائه می دهد که جامعه و ساختار، حرف اصیل را بیان می کند.
خلاصه ماشینی:
"منظور فوکو از میکروفیزیک قدرت آن است که نباید به شکل های رسمی و نهادینه شده قدرت توجه نمود، بلکه باید به سراغ قـدرت در مقصد نهایی آن یعنی در سطح روابط ریز انسانی و حتی نحوه رابطه با خودش رفت که بـه وسیله کردارهای روزمره افراد به طور مدام استمرار مییابد (دریفوس و رابینو، ١٣٧٦، ص ٢١٦).
این ویژگیهای قدرت که البته هر کدام نیازمند مباحث بسیار مفصل و کامل است ، نشان میدهد که واحد تحلیلی فوکو یعنی قدرت ، از ذره ایترین و خردتـرین شـکل خـود در روابـط اجتماعی و انسانی در خصوصیترین تا عـامترین آن ، تـا روابـط کـلان سـاختارها و نهادهـا و معرفت ها و هرچه که در جامعه و در درون گفتمان شکل گرفته و میگیـرد، همگـی درگیـر و تنیده شده با قدرتند.
آنچه مهم به نظر میرسد، آنست که ببینیم مبانی فلسفی نظریه وی، اسـاس فکری کار او را بیشتر به کدام نگرش ها در جامعه -شناسی سوق داده است ؟ ٦-اصالت فرد یا جامعه ؟ هنگامی که بحث از اصالت فرد یا جامعه در دیدگاه یک متفکر مطرح مـیشـود، بایـد بـا اصول و مبانی فکری و فلسفی آن متفکر این موضوع را توضیح داد؛ و اینکه آیا ایـن موضـوع اساسا به عنوان دغدغه برای متفکر مطرح بوده است یا اینکه اندیشمند اجتماعی بی توجـه بـه این موضوع به نظریه سازی میپرداخته است ؟ آیا در صورت توجه اصالت را به فرد میدهد یا به جامعه ؟ و یا به هردو نظر دارد؟ کرایب معتقد است که یکی از چهار دوگانه ای که چارچوب نظم دهنده ای برای هر نظریه ی را فراهم میکند، دوگانه ی فرد/جامعه اسـت ."