چکیده:
یوهان گوتلیب فیشته مدعی بود تنها کسی است که روح فلسفه کانت را دریافته و به آن وفادار است. با این حال در برخی از اساسیترین مسائل، موضع او، در ظاهر، مخالف با کانت به نظر میرسید؛ به همین دلیل با نقدهای جدی مواجه شد. از جمله، امکان«شهود عقلی» برای انسان که کانت آن را انکار میکند اما فیشته بنیاد آگاهی میداند و تصریح میکند که بدون شهود عقلی امکان حصول آگاهی برای انسان منتفی است. فیشته از یک سو اظهار میکند که شهود عقلی مورد نظر او و کانت دو مقولهی متفاوتند؛ یعنی اشتراک لفظی دارند و از سوی دیگر اظهار میکند، کانت در این مسأله با او همرأی است؛ علاوه بر آنکه در نقد دوم، بنابر مقتضیات عقل عملی شهود عقلی را مجاز میداند، فحوای بسیاری از عبارات او در نقد اول نیز مؤید امکان آن است. شارحان، در نسبت میان کانت و فیشته در این مسأله اتفاق رأی ندارند. برخی نظر فیشته رامخالف کانت میدانند و برخی دیگر میان آنها اختلافی نمیبینند. نوشتار حاضر نخست به تنقیح مناط بحث در نظام کانت و فیشته میپردازد؛ سپس به نمونهای از ادلهی موافقان و مخالفان اشاره میکند؛ در پایان، دلیل و تحلیل خود را بر عدم اختلاف میان آنان بیان میکند.
خلاصه ماشینی:
"تا بدان جـا کـه بـه خـود داده می شوم ، خویش را مانند دیگر پدیدارها می شناسم ، یعنی چنان که بر خود زهره معماری و سیدحمید طالب زاده ١٥١ نمایان می شوم ، نه آنچنان که برای فاهمـه هسـتم »( B ,١٩٦٤ ,Kant (150-156 کانت در این عبارات نکات مهمی را مطرح کرده است که در ذیل به آنها اشاره می شود: ١ فاهمه محضی وجود دارد که تألیفات خود را در ارتباط و مطابق با وحدت اصلی وقوف نفسانی انجام می دهد.
وی در نظام شناخت می گوید: مقتضی است به این مطلب توجه کنـیم کـه آیـا نمـی تـوان در ایـن دو نظـام ، مفاهیمی کاملا متفاوت را با لفظی واحد بیان کرد؟ در اصطلاح شناسـی کـانتی هر شهودی معطوف به نوعی وجود است (خواه وجود وضع شـده یـا وجـود پایدار)؛ بنابراین شهود عقلی نیز باید آگاهی بی واسطه از شی ء فی نفسه ، آن هم از طریق اندیشه ی محض باشد؛ به معنای خلق شی ء فی نفسه به وسیله مفهـوم .
وی در بیـان تفـاوت معنـای شـهود عقلـی نـزد کانـت و فیشـته نخسـت دو خصوصیت شهود عقلی در نظر کانت را ذکر می کند: ١- «به خدا نسبت داده شده [٢-] حالتی متمایز از ادراک است ، نه فقط به این دلیل و فرض که از صورتهای زمان و مکان و نیز مقولات فاهمه آزاد است ، بلکه با این فرض که متعلقش از بیرون داده نمـی شـود، یعنی ابژه و سوژه ، بیرونی نیستند» (٢٨٧ ,١٩٨١ ,Moltke) سپس متذکر می شود کـه شهود عقلی مورد نظر فیشته هیچیک از این خصوصیات را نـدارد."