چکیده:
در تحليل روابط قدرت با تكيه بر تحليل انتقادي گفتمان، متن ادبي يك كنش اجتماعي و به طوركلي نشان دهنده شكلي از روابط قدرت است كه در قالب گفتمان خود را عرضه مي كند. در اين مقاله با استفاده از نظريه فوكو درباب قدرت و همچنين تحليل انتقادي گفتمان ، قصيده ترسائيه خاقاني بررسي شده است. اين بررسي نشان مي دهد كه خاقاني با تكيه برشناخت گسترده از مذهب مسيحيت از سويي و مناسبات گوناگون قدرت در جامعه و درباراز سويي ديگر، گفتمان حاكم را در ابعاد مدهبي، ادبي و سياسي به چالش مي كشد و شعر خود را ابزار و استراتژي مبارزه با قدرتي مي كند كه افراد را به سوژه هايي منقاد تنزل مي دهد و با نظام خاصي از معرفت و دانش پيوند دارد . خاقاني قصد دارد، ضمن آشكار كردن قدر و منزلت علمي و ادبي خود در برابر رقيبان، دستگاه انضباطي و نظام سياسي را وادار به پذيرش خواست آزادي خود كند.
خلاصه ماشینی:
"شـاعر پـس از ایـن گشت وگذار مفصل در مسیحیت ، یک باره عنان عزیمت ، بازمی گرداند واز سـخنانی کـه گفته است ، اظهار پشیمانی و از آن ادعاهای کفرآمیز استغفار مـی کنـد وسـاحت دیـن و مذهب خود را از گرد و غبار این تلقینات نادرست ، پاک می کند ودر نهایت با نام بردن از ممدوح قصیده ، عزالدوله عظیم روم وسوگندهای پیاپی به مقدسـات آیـین مسـیح و استفاده از گنجینه ی دانش نجـومی خـود، ممـدوح را برمـی انگیـزد تـا او را نـزد «شـاه دنیافرمان » بخواند تا مگر موفق به دیدار بیت المقدس شـود.
»(فوکو، ١٣٩٢: ١١٧) شاعر برای ورود بـه موضـوع تقابل وزمینه سازی آن ، ابتدا با یک مقدمه ی کوتاه ، دلایل رنجش خود را از «اسـلامیان »، بیان می کند تا عبور وگذارش را از این سوی قطب تعارض به قطب دیگر، توجیه پـذیر کرده باشد: مرا ز انصـاف یـاران نیسـت یـاری تظلــم کــردنم زان نیســت یــارا علـــی الله از بـــد دوران علـــی الله تبـــــرا از خـــــدادوران تبـــــرا نــه از عباســیان خــواهم معونــت نـــه بـــر ســـلجوقیان دارم تـــولا چـو داد مـن نخواهـد داد ایـن دور مرا چه ارسلان سـلطان چـه بغـرا مــرا اســلامیان چــون داد ندهنــد شــوم برگــردم از اســلام حاشــا (خاقانی ، ٢٥:١٣٧٤) در بیت چهارم ، جمله ها با حرف ربط مرکب همپایگی آمده است ؛ یعنی باحرف ربـط تسویه «چه ..."