چکیده:
بررسی تأثیرپذیری از اندیشههای متعالی مولانا جلالالدین محمد بلخی در ادبیات ملل این امکان را فراهم میآورد که بتوان انعکاس آثار عرفانی او را در آیینه اشعار دیگران دید و بر کمال و نقص آن واقف شد. جستار حاضر در صدد است تا جلوههایی از مضامین «نینامه» مولانا را که عمدهترین محور بحث آن جدایی نی از نیستان و اشتیاق بازگشت به سوی آن هست، در شعر جبران خلیل جبران، خلیل حاوی، عبدالوهاب بیاتی، ابراهیم ناجی، حسین مجیب مصری و محمود درویش بررسی قرار دهد و میزان تشابه و یا تباین آنها را تبیین سازد. پرسش اصلی مقاله این است که شاعران مذکور، به هنگام سخن گفتن از نی، تا چه حدودی به معانی و مضامین «نینامه» نزدیک میشوند و آنها را چگونه بیان میدارند؟
خلاصه ماشینی:
جستار حاضر در صدد است تا جلوههایی از مضامین «نینامه» مولانا را که عمدهترین محور بحث آن جدایی نی از نیستان و اشتیاق بازگشت به سوی آن هست، در شعر جبران خلیل جبران، خلیل حاوی، عبدالوهاب بیاتی، ابراهیم ناجی، حسین مجیب مصری و محمود درویش بررسی قرار دهد و میزان تشابه و یا تباین آنها را تبیین سازد.
ابیات «نینامه» اینگونه آغاز میشود: بشنو این نی چون حکایت میکندکز نیستان تا مرا ببریدهاندسینه خواهم شرحه شرحه از فراقهر کسی کو دور ماند از اصل خویش از جداییها شکایت میکنددر نفیرم مرد و زن نالیدهاندتا بگویم شرح درد اشتیاقباز جوید روزگار وصل خویش (مولوی بلخی، 3:1365) اولین سؤالی که به ذهن خطور میکند این است که منظور از نی در بیت اول، کیست که نالهکنان، حکایت آغاز میکند؟ مولانا نالیدن نی را برای ما به صورت انسانی گلایهمند معرفی میکند که از درد فراق و جدایی معشوق ازلی به جان آمده است.
نینامه و جبران خلیل جبران جبران خلیل جبران(1883-1931م) شاعر معروف لبنانی، در قصیده «المواکب» از مضمونهایی شبیه «نینامه»، برای بازگشت به آرمانشهر رؤیایی(جنگل) بهره میبرد و همانند مولانا ناینواز است «که به یاری جلال الدین رومی شتافته، میخواهد عوامل سنگینی گوش بشر را در مقابل فریادهای نی الهیون بیان کند، شاید بتواند با این وسیله واماندگان راه حقیقت را حرکتی داده و به قافله رهروان مقصد، که محبت الهی است برساند»(جعفری،1373:ج1/29).