چکیده:
استفاده از تمثیل به عنوان یک صنعت بلاغی و همچنین یک شیوه استدلالی، روشی اساسی در ادبیات عرفانی ایران است. این رویه که از دیرباز در ادبیات ایران متداول بود در متون عرفانی از اشعار سنایی آغاز شد، در اشعار عطّار تکامل یافت و در اشعار مولوی به نقطه اوج خود رسید. بررسی تمثیلهای عرفانی از دید «ریختشناسی» امکان تحلیل جامع ادبی، اجتماعی و عرفانی آنها را فراهم میکند و فرصتی پدید میآورد که کاربرد صنعت تمثیل در ادبیات عرفانی با روشی کاملاً علمی مورد بررسی قرارگیرد. این بررسی افقهای جدیدی را در تحلیل، تفسیر و معناشناسی متون عرفانی ادبیات فارسی که شاخه اساسی و محوری ادبیات ماست، فراهم میآورد. در این مقاله ضمن بیان و بررسی دیدگاههای علمای بلاغت در باب تمثیل، تلاش می کنیم عناصر سازای آن را از دیدگاه نظریهپردازان ریختشناسی تجزیه و تحلیل کنیم تا از این رهگذر روند تکاملی بیان تمثیلی عرفا با تکیه بر متغیرها و عناصر تمثیل تبیین شود.
خلاصه ماشینی:
از آنجـا کـه ساختار اصلی تمثیل مبتنی بر قصه و روایت است این فن بیانی در کنـار کـارکرد «تبیینـی» نقـش جاذبه آفرینی و «ترغیبی» نیز در متون ادبی ایفا میکند و بـا توجـه بـه اینکـه «تمثیـل » در کنـار روش هایی مانند «قیاس » و«استقراء» از ابزار های استدلال در علم منطق نیز به شمار میرود عرفـا در بیان تمثیلی خود از نقش «تقیینی» تمثیل نیز غافل نیستند .
/ تمثیل «مرد نادان و شمع » در اسرارنامه حکیم عطـار نیشـابوری هـم اسـتدلال و تبیـین بـرای ناکارآمدی و عدم کفایت علوم عقلی و عقل نظری در دریافت مفاهیم معرفتی است : بـــرون شـد ابلهی بــا شمع از در بدید از چــرخ خـــورشیــد مـنـور ز جهل خود چنان پنداشت جاوید که بی این شمع نتوان دید خورشید بــــدو بـشنــاس او را و فـنـــا شو در آن عـیــن فـنــا عـیـن بـقــا شــو (عطار، ١٣٦١ :٩٥) این تمثیل نیز از نوع محـض دارای ٢ موتیـف ، یـک شخصـیت (انسـانی) و یـک برآینـد اسـت .
به طور کلی در کتاب منطق الطیر و سـایر آثـار عطـار شـکل تمثیل در مقایسه با آثار سنایی حالت پیچیده و متکامل تری به خود گرفته است و این روند تکـاملی در آثار مولوی ادامه مییابد به طوری که در مثنوی معنوی تمثیل هـای داسـتانی از تکامـل و تعـدد بیشتری برخوردارند و عناصر داستانی خصوصا تعدد موتیف ها و بحران های قوی، کشـش دراماتیـک خاصی به آنها میبخشد.
٨- نتیجه بررسی ریخت شناسانۀ تمثیل های عرفانی در آثار سنایی، عطار و مولوی بـه عنـوان سـه چهـره شاخص ادبیات عرفانی ایران نشان میدهد که ساختار تمثیل ها در آثار این سه شاعر اندیشمند روند تکاملی داشته است .