چکیده:
زمان و زمانمندی از شئون و جلوه های موجودات ممکن است و هیچ گاه از آنها منفک نمی شود. اما ازآنجاکه وجود امری تشکیکی است، هر مرتبه ای شان خود را دارد. زنجیره زمان در مراتب ممکنات هیچ گاه پاره نمی شود بلکه در سیر صعودی هستی لطیف تر و رقیق می شود. در نتیجه، شئون آن هم دچار قبض و بسط می گردد. زمان در عالم رویا و طبیعت یکی نیست. سال هایی که در عالم رویا سپری می شود، نسبت به عالم طبیعت در یک لحظه جمع می شود. اما این حقیقت در جهان آخرت چنان رقیق و جمع می شود که براساس آیات الهی، یک روز آن مطابق هزار یا پنجاه هزار سال طول می کشد که با احوال کافران و مومنان متغیر است. آن زمان حقیقتی درونی، شخصی و کیفی است و این زمان حقیقتی کمی و بیرونی است. در این مقاله، کوشش شده است با روش تحلیلی و توصیفی، این نظریه تبیین گردد.
خلاصه ماشینی:
امـا ایـن حقیقت در جهان آخرت چنان رقیق و جمع میشود که براساس آیات الهی، یک روز آن مطابق هزار یا پنجاه هزار سال طول مـیکشـد کـه بـا احـوال کـافران و مؤمنان متغیر است .
امـا بـر اسـاس فرضیۀ مطرح در این مقاله ، اولا، زمان مختص به عالم طبیعت نیست بلکه مختص همۀ ممکنات میباشد، ثانیا، ذاتی و از شئون و جلوه های هستی است ، ثالثا، زمان در هر مرتبه ای از هستی از خصلت ها و سنخ آن مرتبه و مقـوم آن اسـت ، رابعـا، ازآنجاکه زمان در خارج از جهان طبیعت کیف است و نه کم ، لـذا، بـا توجـه بـه حالات روحی و نفسانی انسان کندی و تندی میپذیرد و خامسا، زمان در جهـان واقع عین وجود ممکن و عین هر مرتبه است ؛ ولی آنگاه که نفس از جسـم جـدا میشود – که در آن ، زمان وجود مستقل پیدا میکند، آنچنان که در دو عالم رؤیا و عالم بیداری کند بودن و تند بودن زمان - قابـل احسـاس اسـت - ایـن تنـدی و کندی در آخرت با توجه به مرتبۀ جهان هستی شدت بیشتری پیدا میکند.
برخی متکلمان مسیحی هم بـه همین دیدگاه قایل اند که خداوند ابتدا و انتهای زمانی ندارد ولی زمـان دارد و در ظرف زمان واقع شده است .
(مرسلات : ٤٢) پس ، نیازی نیست که خود را به زحمت بیندازیم و مثلا کلمۀ «یوم » که دربارة روز قیامت در قرآن تکرار شده از زمان منسلخ کنیم بلکه میشود آن را زمانمند ولی در مرتبۀ خاص خودش بدانیم و کیفیت این عالم را با کیفیت این جهان مادی / / / / مفهوم سازی نکنیم .