چکیده:
ترجمه با دو پیام« معادل » در دو « رمز» متفاوت سرو کار دارد. وقتی پیامی از «صورت» اصلی به « صورت » دیگری منتقل می شود، اگر کار ترجمه درست باشد، کمترین تفاوت مسلم بین پیام موجود در «صورت» متن اصلی و پیام عرضه شده در «صورت» متن ترجمه، همان «تغییر صورت» یا «تغییر شکل » پیام است. بنابراین، هر ترجمه ای، در صورتی که درست و دقیق باشد، می تواند فقط «معادلی» برای اصل باشد و نه « مساوی» با آن، زیرا در دو «طرز بیان» یا دو «رمز» متفاوت، هرگز نمی توان دو پیام کاملا برابر یا «مساوی» را عرضه کرد. مقاله حاضر، تلاشی است در جهت تبیین ممکن بودن تعادل و ناممکن بودن برابری کامل با اصل در ترجمه.
خلاصه ماشینی:
از دیدگاه نایدا و تیبر (Nida and Taber ، ١٩٦٩ :١٢ )، «تعادل» متفاوت از «تساوی» اسـت و آنچه مترجم باید به دنبال دستیابی به آن باشد «تعادل» اسـت و نـه «تسـاوی» و لـذا آنـان در تعریـف ماهیت ترجمه مینویسند: «ترجمه عبارت است از بیان دوبارۀ پیام زبـان مبـداء در نزدیـک تـرین معـادل طبیعی آن در زبان مقصد، معادلی که نخست برحسب معنی و سپس ، از نظر طرز بیان، نزدیـک تـرین بـه متن اصلی باشد.
» این تعریف ظاهرا تعریفی ساده به نظر میرسد، اما واقعیـت ایـن اسـت کـه در جریـان ترجمه ، تعدیلهای ساختاری و معنائی بسیاری باید صورت بگیرد تا بتوان به «نزدیک ترین معادل طبیعـی» در زبان مقصد دست یافت ، زیرا هر زبانی برای بیان یک پیام، الگوهای زبانشناختی خود را دارد.
در ایـن دیدگاه صورت محور ، سعی بر این است که پیام منتقل شده به زبان مقصد، تا آنجا که ممکن است از نظر عناصر مختلف زبانشناختی، نزدیک ترین مشابهت را با پیام اصلی در زبان مبداء داشته باشد، بـه این معنی که مثلا پیام مورد ترجمه به فرهنگ مقصد بارها با پیام اصلی در فرهنـگ مبـداء مقایسـه میشود تا معیارهای درستی و صحت آن تعیین گردد.
از نظر نایدا ترجمه ای را که کامل ترین نمونه از این تعادل ساختاری باشد میتـوان «تـــرجمۀ واژگـانی» (translation gloss) نامیـد کـه در آن، مترجم سعی میکند صورت و محتـوای مـتن اصـلی را تـا آنجـا کـه مقصـود را مـیرسـاند بـه طـور تحت اللفظی ترجمه کند.