چکیده:
براساس رهیافتهای تلفیقی در فلسفه علوم اجتماعی وقوع پدیدههای اجتماعی به همان اندازه که مرهون کنش کارگزاران انسانی است، مستلزم فرصتسازی از سوی ساختارها برای این کنشها نیز میباشد. در کنار فرصتسازی ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای کنش انقلابی کارگزاران دهه 1350 در ایران؛ ساختار بینالملل نیز سهم به سزایی در فرصتسازی برای این حرکت تاریخی در ایران داشت. از این حیث، نظام دو قطبی حاکم بر روابط بینالملل و وابستگی رژیم پهلوی به ایالات متحده بیشترین فرصت را برای کنش انقلابی کارگزاران فراهم آوردند. موازنه قدرت ناشی از عامل اول، زمینه مداخله قدرتهای جهانی (شوروی و آمریکا) را در فرآیند حرکت تاریخی مردم ایران از محدود ساخت و مولفه دوم قدرت سرکوب شاه را تا حد زیادی تضعیف ساخت. عواملی مثل تمایل محمدرضاشاه به حفظ رابطه با واشنگتن و انتقال تکنولوژی مدرن از غرب زمینه کاهش سرکوبهای سیاسی، اصلاحات قضایی، بازتر شدن فضای سیاسی و آزادی زندانیان سیاسی را فراهم آورد. این تحولات نیز به نوبه خود زمینه احیاء گروههای سیاسی انقلابی را فراهم آورد.
این نوشتار سعی دارد با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی و با اتکاء به روش گردآوری اطلاعات از طریق کتابخانه ای و اسنادی ریشه ها و زمینه های وقوع انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار دهد. مبنای تئوریک پژوهش حاضر نظریه های موج سوم و تلفیقی در جامعه شناسی سیاسی و تاریخی به ویژه دیدگاه مکتب واقع گرایی انتقادی است که پدیده های اجتماعی را محصول کنش متقابل ساختار و کارگزار می دانند.
خلاصه ماشینی:
کارگزاران انقلاب اسلامی در ایران ، هم از فرصت هایی که نظام دوقطبی برای فعالیت آنها فراهم آورد سود جستند و هم از محدودیتی که مناسبات ویژه رژیم پهلوی دوم و ایالات متحده بر رفتار سیاسی شاه تحمیل میکرد؛ اولی امکان مداخله قدرت های بزرگ (اعم از شوروی و آمریکا) را در روند حرکت انقلابی مردم ایران منتفی کرد و دومی امکان مهار اعتراض های اجتماعی و سیاسی از سوی محمدرضاشاه با اتخاذ سیاست مشت آهنین را محدود ساخت .
22 نظام دوقطبی فرصت دیگری را هم برای حرکت انقلابی مردم ایران در خود مستتر داشت ؛ اینکه آمریکا بزرگترین حامی شاه در اثر تمرکز بیش از حد بر نقش کمونیسم در بی ثبات سازی اوضاع کشورهای مورد حمایت ، از اهمیت نیروهای داخلی در این کشورها غافل شده بود.
اگر چه در همان زمان بیانیه ای از سوی وزارت خارجه آمریکا صادر شد و هرگونه تغییر در سیاست های ایالات متحده در قبال ایران رد شد؛ و نیز برژینسکی در گفتگو با زاهدی سفیر وقت ایران در آمریکا بر تداوم حمایت های آمریکا از شاه تاکید کرد و چند روز بعد کارتر در نشست خبری دیگر خود را حامیسرسخت شاه معرفی کرد؛ اما تلاقی این سخنان با خروج تعداد زیادی از کارکنان آمریکایی به همراه خانواده هایشان از ایران برای گذراندن تعطیلات ، برای شاهی که در شرایط 66 روحی مناسبی قرار نداشت حکم آب پاکی را داشت که روی دستان او ریخته باشند (سیک ، ١٣٨٤: (174 اما چه چیزی باعث سستی و نوسان در سیاست دولت کارتر در قبال اعتراض های انقلابی در ایران و وضعیت رژیم پهلوی میشد؟ به نظر میرسد عوامل متعددی به این مساله دامن زده باشد.