چکیده:
عمل وقف شامل حالات متنوعی از اهدای زمین تا ساخت اماکن مختلف و بهرهبرداری از امکانات آن میشود که طبق وصیت واقف، عموم مردم از سود آن بهرهمند میگردند. با گسترش املاک وقفی و ضرورت تاسیس نهاد وقف در عصر صفویه، اداره آن بر عهده مقام صدر گذاشته شد. در این دوره با توجه به سیاست حکومت، نهاد وقف و مقام صدر سیر صعودی و نزولی را طی کرد. لذا مساله اصلی پژوهش، بررسی نقش حکومت صفوی در تحول نهاد وقف و مقام صدر است که با روش توصیفی و تحلیلی به آن پرداخته شده است. اهمیت و ضرورت پژوهش در این است که نهاد وقف در کسب مشروعیت سیاسی و مذهبی سلاطین صفوی تاثیرگذار و تامین کننده عواید سادات، علمای دین و مستمندان بود، لذا شناسایی و تبیین آن از اهمیت و ضرورت برخوردار است.یافتههای تحقیق نشان میدهد، سلاطین صفوی برای کسب مشروعیت، تقویت تشیع و اهداف اقتصادی و اجتماعی خود به وقف روی آوردند. روش پژوهش در این تحقیق از نوع کتابخانهای و بهصورت تبیین و تحلیل منطقی دادههای تاریخی است.
خلاصه ماشینی:
نهاد وقف، مقام صدر، حکومت صفوی، شاهان صفوی مقدمه عمل وقف که در جوامع مسلمین بهشکل منسجم و سازمان یافته وجود دارد، سنتی است که مسلمانان به عللی ازجمله رضایت الهی، مقداری از اموال خود را به عموم مردم اختصاص میدادند تا از آمرزش و بخشش الهی در روز قیامت برخوردار شوند.
مسأله اصلی پژوهش مذکور عبارت است از: 1- تحول نهاد وقف و مقام صدر در عصر صفویه چگونه صورت گرفته است؟ 2- نقش حکومت صفویه در تحول نهاد وقف و مقام صدر چگونه بوده است؟ فرضیه اصلی که در راستای مسائل تحقیق مطرح میشود این است که در عصر صفویه، نهاد وقف دچار تحول عمدهای شده و سلاطین صفوی به دلایلی از جمله مشروعیت مذهبی، گسترش تشیع و مسائل اقتصادی و اجتماعی آن را توسعه داده و در کنترل خود گرفتند.
در زمان شاه عباس اول، گذشته از خاندان سلطنتی که بر وسعت زمینهای وقفی میافزودند، در بین صاحبان املاک خصوصی نیز این تمایل پیدا شده بود که املاک خود را وقف کنند.
علل رشد وقف و تبدیل آن به یک نهاد سازمانی در زمان اقتدار و اوج قدرت صفوی بهخصوص شاه عباس اول متعدد است و مهمترین آن عبارتند از: امنیت سیاسی و رشد اقتصادی و فرهنگی در دوره صفوی، انگیزههای شاهان برای کسب مشروعیت سیاسی، مذهبی و توسعه اهداف تجاری، اقتصادی؛ انگیزه اقتصادی مالکان برای حفظ ثروت و فرار از مالیات؛ انگیزه دینی عموم برای تقرب به خدا و جبران خطاها و در نهایت رقابت و چشم و همچشمی بین بزرگان و اشراف بود.