چکیده:
شــاهنامه فردوســی یکــی از ســترگ شــاهکارهای همیشــه مانــدنی تــاریخ ادبــی ایــران زمــین و گنج پایـان ناپـذیر زبـان فارسـی اسـت . ایـن کتـاب از بـرای زبـان فارسـی از دیـد زبـانی و از دیـد اســطوره شناســی بــرای شــناخت باورهــای کهــن ســال و نیــز شــناخت رخــدادهای تــاریخی بســی ارزشـمند اسـت . آشـکار اسـت کـه مهـم تـرین بخـش تـاریخی شـاهنامه ، داسـتان شـاهان ساسـانی یـا بخـش پایـانی کتـاب اسـت . ایـن بخـش و یـا بهتراسـت بگـوییم شـاهنامه بـا داسـتان یزدگـرد سوم بـه فرجـام مـیرسـد. فیـروز، فرزنـد یزدگـرد، بـا فروپاشـی شاهنشـاهی ساسـانی، بـه همراهـی گروهـی از هنرمنـدان ، ارتشـتاران و نوازنـدگان بـه چـین پنـاه بـرد. شـاه چـین ، گاژنـگ ، او را بـه عنوان شاه قانونی ایـران پـذیرفت . فیـروز بـه یـاری شـاه چـین ، لشکرکشـیهـای نـاموقی بـه ایـران داشــت و بــه مــدت دو ســال نیــز در زرنــگ (بــه عنــوان پایتخــت ) بــه پایــداری پرداخــت . رخـــدادهای هـــم پیونـــد بـــا فیـــروز در بنـــدهش و برخـــی یادگارنوشـــته هـــای دوران اســـلامی پرتــوافکن اســت ؛ امــا پرســش اینجاســت کــه چــرا فردوســی از فیــروز، فرزنــد یزدگــرد ســخنی نمــیگویــد. در ایــن نوشــتار بــه طــرح پیشــنهادی بــه عنــوان مهــم تــرین دلیــل ســکوت شــاهنامه دربارة فیروز یزدگردان پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
(مقدسی،١٣٨٦: ٨٦٦) در شاهنامه نیز چنین آمده است : مهــان را چنــین پاســخ آورد شـاه کــز اندیشــه گــردد دل مــن تبــاه همانـا کـه سـوی خراسـان شـویم ز پیکار دشـمن تـن آسـان شـویم ٢١٣٧/ ٢٧٦ و ٢٧٧ بـا وجـود ایـن ، بیـت هـای زیـر در داسـتان یزدگـرد بسـی پرسـش برانگیـز اسـت ؛ چـرا یزدگــرد بــه گونــه ای ویــژه بازرگانــان چینــی را مــورد گفتــار قــرار داده اســت ؟ آیــا ایــن گونه بیت ها میتواند با رخدادهای پسایزدگردی در پیوند باشد؟ وز آن پــس بــه بازارگانــان چــین چنـین گفـت کـاکنون بـه ایـران زمـین مباشــید یــک چنــد کــز تازیــان بـــدین سودجســـتن ســـرآید زیـــان ج (همان : ٣١٧ و ٣١٨) شـاهنامۀ فردوسـی بـا مـرگ یزدگـرد پایـان مـیپـذیرد و در فرجـامین بـرگ هـای آن کتاب ، اثـری از خواسـت درونـی یزدگـرد در فـرار بـه چـین نیـز یـاد نشـده اسـت ؛ هرچنـد از فراخواندن نیروهای چینی به عنوان لشکر کمکی یاد شده است : یکـی دشــنه زد بـر تهیگــاه شـاه (=آســیابان ) رهــا شــد بــه زخــم انــدر، از شــاه آه بـــه خـــاک انـــدر آمـــد ســـر و افســـرش همــان نــان کشــکین بــه پــیش انــدرش ســـــر آمـــــد کنـــــون قصـــــه یزدگـــــرد بــــــه مــــــاه ســــــفندارمذ و روز ارد بــــه هجــــرت شــــده پــــنج هشــــتاد بــــار بـــــه نـــــام جهـــــان داور کردگـــــار ج ججج (همان : ٢١٥٢ / ٦٣٨ و ٦٣٩ و ٨٦١ و ٨٦٢) آیــا کــین خــواهی بیــژن از مــاهوی (فرجــام شــاهنامه در داســتان یزدگــرد) نمــیتوانــد ساختـــه و پرداختــۀ دوران بعــدی باشــد تــا بــه گونــه ای آبرومنــد خــون خــواهی از مــاهوی انجـام گرفتـه باشـد؟ آیـا ایـن خـون خـواهی و یـا بهتـر بگـوئیم ، کمـک بـه پـذیرش یـک شکســت خوارگونــه نمــیتوانــد بــا کــار اســکندر پــس از مــرگ دارای ســوم (همــان : ١٢٧٧) در یک نگاه سنجشی برابر افتد؟ ٢-٢.