چکیده:
«چشمهایش» نخستین رمان بزرگ علوی به حساب میآید. ترتیب نقل حوادث در این رمان برحسب توالی زمانی نیست و راوی از انتهای داستان با استفاده از شیوه های مختلف شروع به نقل حوادث کرده است.در این مقاله پس از بحث مختصر پیرامون روایت، پیرنگ و داستان، روایت این داستان براساس دیدگاههای ژرار ژنت نقد و تحلیل میشود. ژرار ژنت پنج مقوله محوری را که عناصر روایت به شمار میآیند، برای تحلیل قصه تمیز می دهد که عبارتند از نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن. راوی در روایت رویدادهای رمان «چشمهایش» از شیوۀ بازگشت به گذشته استفاده میکند. او پس از شنیدن خبر درگذشت استاد ماکان، نظم و ترتیب زمانی و خطی رخدادهای داستان را برهم میزند و با پیدا کردن زن ناشناس به گذشته بازمیگردد. رمان چشمهایش را از نظر حجم، زمان و تداوم میتوان به دو بخش تقسیم کرد؛ در بخش اول روایت از سرعت بالا و در اصطلاح از شتاب مثبت برخوردار است و راوی در این قسمت رخدادها را به صورت خلاصه و گزینشی روایت میکند؛ در بخش دوم سرعت روایت به کندی میگراید و رخدادها با جزئیات بیشتری ذکر میشود و بخش بزرگی از متن به مدت زمانی کوتاه اختصاص پیدا میکند که نشاندهندۀ شتاب منفی و سرعت کند روایت است. بخشهای روایت شده در این قسمت، نقش بسیار مهمی در مسیر اصلی داستان ایفا میکنند زیرا این بخشها بستر کانونهای تمرکز محسوب می شوند.
خلاصه ماشینی:
رمان چشمهایش را از نظـر حجم ، زمان و تداوم میتوان به دو بخش تقسیم کرد؛ در بخش اول روایت از سرعت بالا و در اصـطلاح از شـتاب مثبت برخوردار است و راوی در این قسمت رخدادها را به صورت خلاصه و گزینشی روایـت مـیکنـد؛ در بخـش دوم سرعت روایت به کندی میگراید و رخدادها با جزئیات بیشتری ذکر میشود و بخش بزرگی از متن به مدت زمانی کوتاه اختصاص پیدا میکند که نشان دهندة شتاب منفی و سرعت کند روایت است .
در این بخش سـرعت روایـت کنـد مـیشـود و رخـدادها بـا جزئیـات بیشتری ذکر میگردد و بخـش بزرگـی از مـتن بـه مـدت زمـانی کوتـاه اختصـاص پیـدا مـیکنـد کـه نشان دهندة شتاب منفی و سرعت کند روایت است .
راوی با فرنگیس درباره شخصیت ماکان گفتگو میکند حال آنکه اگر خود ماکان داستان زنـدگیش را روایت میکرد، جذابیت رمان از بین میرفت ؛ زیرا جذابیت رمان در این است کـه مخاطـب تـا پایـان داستان نمیداند که چشم ها مال فرنگیس هست یا نه .
نتیجه در این مقاله پنج مقوله محوری روایت (نظم ، تداوم ، وجـه ، بسـامد و لحـن ) از دیـدگاه ژرار ژنـت در رمان «چشمهایش » بررسی گردید و نتایج زیر به دست آمد: در این داستان فرنگیس در زمان حال در محیط اتاق قـرار گرفتـه و تـابلوی نقاشـی چشـمهایش و وجود راوی (ناظم ) عوامل تداعی هستند که خاطراتش را زنده میکنند.
پس از ورود فرنگیس راوی جزو شخصیت های اصلی داستان میشود و کیفیت آشناییاش با استاد ماکان را در جریان روایت تبیین میکند.