چکیده:
در سالهای نخست قرن سیزدهم ـ نوزدهم ایران و انگلستان شاهد شکلگیری و توسعة محدود یک رابطة سیاسی بودند که مبنای اصلی آن شرایط ویژة ناشی از جنگ بود. در واقع، جدیشدن خطر ناپلئون انگلیسیها را واداشت که توجه خاصی به ایران داشته باشند. در مقابل، ایران نیز با توجه به رویارویی نظامی با روسیه از توسعة روابط با انگلستان استقبال کرد. اگرچه انگلستان تمایل چندانی به ارتقای سطح این تماس با ایران نداشت، اقدام همزمان ایران در توسعة روابط با فرانسه، آن دولت را به بازنگری در این رویکرد واداشت. در فاصلة سالهای 1224/ 1809 تا 1229/1812 انگلستان با تأمین بخشی از نیازهای نظامی دولت نوپای قاجار، جایگاه و نفوذ خود در ایران را تقویت کرد. این ارتقای نفوذ به سفیران وقت این کشور فرصت داد تا همراستا با منافع دولت متبوع خود، در روند ناپیوسته و نسبتا طولانی مذاکرات صلح ایران و روسیه اعمال نفوذ کنند. مقالة پیشرو کوشیده است با استناد به دادههای موجود در دو مجموعة آرشیوی کمتردیدهشده، روند و سرشت مراحل پایانی این رابطه و پیامدهای ناشی از آن برای ایران را بررسی کند. این بررسی مدعی است مصالحة گلستان که در نهایت صورت عهدنامه به خود پذیرفت، پیامد همکنشی سه عامل متفاوت، یعنی اقتدار متزلزل حاکمیت قاجار، جنگ با روسیه، و سرانجام، سیاست محافظهکار و موقعیتنگر انگلیسیها در قبال ایران بود.
In the early 19th century and as a result of war circumstances، Iran and Britain experienced the formation and development of limited political intercourses. Emergence of Napoleon، as a serious danger made Britain to pay a special attention to Iran. On the other side، Iran welcomed the expansion of its ties with Britain due to its military conflicts with Russia. Although Britain was not interested to improve the contacts، Iran’s simultaneous approach toward France made Britain to revise its policy. So they tried، providing new-established Qajar government with some parts of military needs، to improve their position and influence in Iran during 1809-1812 AD (1224-1229 AH). So، British ambassadors were able to impact on the long and relatively discontinuous process of Russo-Persian negotiation to meet the interests of their own government. This article aimed to suggest a new attention to the nature of Anglo-Persian political relations during the first decades of 19/13th century. It deals with the last phases of Anglo-Persian political negotiations from 1809 to 1814 which finally resulted in the Definitive Treaty of 1814. Based on some new-found documentary materials gleaned from PRO unpublished documents as well as SSSA so far unknown Persian documents، it believes that the Qajar government succeeded to develop a relatively productive relation with Britain in this time. In other words، Qajar politicians and governors while encountered the Russian intrusion to Caucuses as well as many un-settled internal problems، found the Napoleonic wars an excellent opportunity to approach Great Britain. But the occasional nature of Britain policy toward Iran during this time prevented the contact to be more advantageous for Qajar state.
خلاصه ماشینی:
"این بررسی مدعی است مصالحۀ گلستان که در نهایت صورت عهدنامه به خود پذیرفت ، پیامدهم کنشی سه عامل متفاوت ، یعنی اقتدار متزلزل حاکمیت قاجار، جنگ با روسیه ، و سرانجام ، سیاست محافظه کار و موقعیت نگر انگلیسی ها در قبال ایران بود.
گاردن این زیاده خواهی رتیشچف را برنتافته ، به اوزلی خاطرنشان کرده بود که «عباس میرزا با امتیازاتی که اکنون دارد، یعنی یک نیروی نظامی زبده ، یارانۀ تعهدی بریتانیا، گرفتاری روس ها در گرجستان و قفقاز» و غیره دست بالا را دارد و افزوده بود: براین اساس ، من خود را محق می دانم از آن جناب که نمایندة تام الاختیار شاه ایران در مذاکرات صلح است بخواهم این اندیشه را از سر بیرون کنند که به نفع روس ها، «وضع موجود» را پایۀ مذاکرات قرار دهند.
اوزلی در جریان همین گفتگو آشکارا به شاه هشدار داده بود که «اگر روسیه شرایط مناسب و عادلانه ای برای صلح پیشنهاد کند و دولت بریتانیا رد چنان پیشنهادی را بی مناسبت تشخیص دهد، بعید نیست طبق روح عهدنامه که هدف آن زحمت دشمنان و نه دوستان ما است ، تداوم پرداخت یارانه را به صلاح نداند.
پس دیگر علاقۀ چندانی به ماندن در ایران نداشت و تصمیم گرفت با تعهد بی پایه ای مبنی بر اقناع تزار به بازپس دادن بخشی از ایالات اشغالی و واداشتن رتیشچف به گنجاندن بندی در پیش نویس طرح پیشنهادی صلح (٥)دولت قاجار را به قبول خواست خود وادار کند (١٩ ."