چکیده:
همگانی فرهنگ ایران،با تمام شاخههای هنری این مرز و بوم بر هیچ محققی پوشیده نیست.اما آنچه در تجزیه و تحلیل کارهای هنری ایران، صورت میگیرد،عموما پرداختن به عوامل صوری جزئی از لین هنر بوده،فارغ از این نکته که خود این عوامل،از یک کلیت فرهنگی که حرکت دهندهی اصلی هنر است،ناشی میشوند. هنگامی که نگارگر در بستر قدسی و سنت پرورش مییافت و آنچه میخواند و بدان میپرداخت از فضایی ماورایی حکایت داشت،اثرش نیز دارای چنین ویژگیای میشده استأچه بسا هنگامی که خالقان آثار هنری تصور میکنند نقوش ابداعی آنان منحصرا از اندیشهی آنان سرچشمه گرفته است و هیچ شباهتی میان آنها و نقشهای عالم خارج وجود ندارد در همان حال وجود درونی آنها در اثر پیوستگی با مجموعهی جهان به طور ناخودآگاه از طرحهایی که در عالم کبیر یا در اجزا خرد جهان وجود دارد و از چشم غیرمسلح پوشیده است،الهامگیری مینماید.1 در ایران آن هنگامههایی که حکومت بر مبنای جهانبینی ایرانی یا به تعبیری جاودان خرد بنا نهاده میشد،تشابههای بسیاری در آفرینشهای هنری دیده میشود و حتی برای یرخی از حرکتهای صورت گرفته در قرون متأخر نیز میتوان پیشینهای تاریخی یافت.
خلاصه ماشینی:
1 در ایران آن هنگامههایی که حکومت بر مبنای جهانبینی ایرانی یا به تعبیری جاودان خرد بنا نهاده میشد،تشابههای بسیاری در آفرینشهای هنری دیده میشود و حتی برای یرخی از حرکتهای صورت گرفته در قرون متأخر نیز میتوان پیشینهای تاریخی یافت.
آیا ناتوانی از تنوع چهرهسازی باعث این امر و یکسانسازی شده است و آیا آن قدرت طبیعتگرایی که در پیکرههای مغرب زمین صورت گرفته،در خیال و قدرت هنرمند شرقی و ایرانی وجود نداشته است؟ مهمتر آنکه آیا این ناتوانی در پس از تاریخ و حتی قرنها پس از آن نیز موجود بوده؟چرا که در دورههای اسلامی نیز نگاهها و چهرهها آن گونه بوده (*)کارشناس ارشد ارتباط تصویری که دنیای باستان مینمایند.
هالهای که در یک قرن پیشتر عموما بر سر همهی افراد بوده در این دوره تنها بر سر بزرگان و حکما و برخی از پادشاهان آورده شده است.
در این شاهنامه(بایسنقری) چهره و صورتها جای تأمل بسیار دارد چرا که اگر در حالت چشمها و فاصلهی چشم و ابرو،قوس کمانی آنان با نمونههای دور ایرانی مطابقت داده شود،شباهتهای بسیاری دیده میشود و همان سخن نخستین را به یاد میآورد که گویی حالتهای صورت بدن هیچ گونه اضافات و چین و چروک و خط بیهودهای،از یک الگوی قدیمی گرفتهشده است.
گویی نگارگر ایرانی تنها برای شخص حضرت رسول اکرم و امامان شیعه این نقاب و پرده را به کار می برده است.
19 در این نوع نقاشی هنوز دور سر امامان شیعی هالهی گرد و نورانی دیده میشود ولی نه چون قرن 10 هـ.